امیرمومنان علی ( علیه السلام ) و برخورد با غارتگران بیت ‌المال

شرحی در آسیب شناسی عصر قمری تا شمسی

رسول خدا (صلوات الله) فرمود: «إذا وُسِّدَ الاَمرُ الی غَیرِ اَهلِهِ فانتَظِرالسَّاعَة: آنگاه که کار به دست نا اهل سپرده شود، منتظر قیامت و هلاکت باشید.». «فَلیسَت تصْلح الرّعیة الا بِصَلاح الولاة وَ لا تَصْلح الولاة الا بِاستقامة الرَّعیة: پس مردم صالح نمیشوند مگر به اصلاح زمامداران ، و زمامداران صالح نمیشوند مگر با استقامت مردم». (خطبه 216 امیرالمومنین (علیه السلام) این هشدارهای پیامبر اسلام (صلوات الله) و امیرالمومنین (علیه السلام) برای هدایت جامعه اسلامی و برقراری عدالت، انگار نیاز امروز جامعه ماست. اگر جلوی دست اندازی به اموال عمومی و غارتگری بیت المال توسط برخی مدیرانی که مستی اشرافیگری وجود آنها را فرا گرفته، گرفته نشود، حسب تذکرات رهبر معظم انقلاب که بر گرفته از این هشدارهاست، فرهنگ جاهلیتِ اشرافیگری به جامعه سرریز خواهد کرد و کشور را در معرض تهدید قرار خواهد داد. اما آنچه که میتواند جلوی این تهدید را بگیرد، براساس فرمایش مولا علی (علیه السلام) مطالبه مردم و افکار عمومی از مسئولان برای پیگیری و برخورد قاطع با غاصبان اموال عمومی و ثروتهای بادآورده از جمله حقوقهای نجومی، و مقاومت مردم بر این مطالبه خود است.

 بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلوات الله) بسیاری از کارگزاران حکومت از میان افراد فاقد صلاحیت انتخاب شدند و اشرافیگری اولویت کارگزاران و مسئولان دولتی و سرمنشأ همه فسادها و انحرافات بعدی شد. جامعه اسلامی ربع قرن بعد از رسول اکرم (صلوات الله)، بویژه در دوران خلیفه سوم اموی، از نابسامانیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری رنج میبرد. کار بدانجا رسید که خویشاوندانی که نه تنها فاقد صلاحیت که بدسابقه‌ترین اشخاص بودند، مقام و منزلت یافتند و بیت المال مسلمانان در اختیار‌شان قرار گرفت تا جایی که «ولید بن عقبه» که خداوند به صراحت او را فاسق و تبهکار خوانده بود (شرح نزول آیه 6 حجرات)، به فرمانداری کوفه گماشته شد. وقتی ولید در چپاول بیت المال کار را به اوج رساند، حضرت علی (علیه السلام) خطاب به خلیفه وقت فریاد برآورد: «او را برکنار و مجازات کن و دیگر مسئولیت به او نسپار».

 موضوع دیگری که باعث خشم مردم شد، مسئله بذل و بخششهای فراوان از بیت المال مسلمین بود از جمله 300 هزار درهم، به اضافه شترهایی که به عنوان زکات جمع آوری شده بود، به اضافه زمینی که پیامبر (صلوات الله) وقف مسلمانان کرده بود، به حارث بن حکم، 32 میلیون و 200 هزار درهم به طلحه؛ 56 میلیون و 800 هزار درهم به زبیر و...

در چنین شرایطی که فساد و حیف و میل بیت المال به اوج خود رسیده بود، حضرت علی علیه السّلام بعد از بیست و پنج سال خانه نشینی، به اصرار مردم و به علت به ستوه آمدن آنها از فساد موجود و روی آوردن عده‌ ای به سنتهای جاهلی گذشته، حکومت را پذیرفت و در اولین اقدام کارگزاران فاسد و نالایق را از کار برکنار کرد و اموال غارت شده بیت المال را بازگرداند و فرمود؛ بدانید هر زمینی و هر ثروتی را که از اموال خداوند به کسی بخشیده شده به بیت المال باز میگردد، حتی اگر مهریه زنانتان شده باشد و به هیچ کس امتیاز ویژه ‌ای نخواهم داد و آنانکه از طریق غصب اموال عمومی صاحب ثروت بادآورده شده اند، علی همه آنها را به بیت المال باز خواهد گرداند». (خطبه شقشقیه)

سخنان امام علی (علیه السلام) برای کسانیکه به استفاده بی‌حد و حساب از بیت المال عادت کرده بودند، بسیار سنگین بود، ولی تصور میکردند این سخنان شعاری بیش نیست. اما در روز سوم خلافت، هنگام پرداخت حقوق مردم، علی علیه ‌السّلام به عبید اللّه بن ابی رافع فرمود: «اول به مهاجران و سپس به انصار و به همه به طور مساوی سه دینار بپرداز». وقتی علی علیه السلام در تقسیم بیت المال بدون توجه به ویژه خواریهای گذشته مو را از ماست کشید، صدای اعتراض زیاده خواهان قوم بلند شد، اما علی (علیه السلام) خطاب به آنها تأکید کرد: «به خدا سوگند، اگر بمانم و سالم باشم، با قاطعیت به این روش ادامه خواهم داد.

هنگامی که گزارش فساد و اختلاس30 هزار درهمی منذر بن جارود عبدی یکی از کارگزاران آن حضرت به ایشان رسید، او را عزل کرد، سی‌ هزار درهم را پس گرفت و به او نوشت: «شایستگی این را نداری که در جمع آوری بیت المال به تو اعتماد شود» (نهج‌البلاغه نامه 71) و یا آن بزرگوار در فرمانی به مالک اشتر میفرمایند: «ثمّ تفقّد أعمالهم و ابْعَثِ العیونَ...  با فرستادن مأموران مخفی مواظب کارگزاران خود باش، چنانچه یکی از آنان، دست به خیانتی زد، بدون تأخیر، خیانتکار را کیفر ده، آنگاه وی را در مقام خواری و مذلت بنشان و داغ خیانت بر پیشانی او بگذار و طوق رسوایی بر گردنش بیفکن!». نامه ‌های فراوانی از علی (علیه السلام) در نهج البلاغه وجود دارد که در آنها به کارگزارانش که در معرض اتهام حیف و میل بیت المال بودند، نوشته: «تو در نزد من خوار و زبون و کم ارزش و بیمقدار خواهی شد.» (نامه 43) و «چنان بر تو سخت میگیرم که در زندگی حقیر و ضعیف شوی» (نامه 20). ماجرای گذاشتن آتش گداخته در دست برادرش عقیل برای درخواست اندکی ناچیز از بیت المال، بیش از حقش، و ماجرای برخورد با علی ابن رافع که گردن بندی از بیت المال به دخترش به امانت داده بود، نیاز به توضیح ندارد...

یکی از بدعتهایی که حضرت علی (علیه السلام) با آن به مبارزه برخاست، مصلحت ‌اندیشی در برابر احکام خدا بود. مرحوم شرف الدین در کتاب «اجتهاد در مقابل نص»، مصادیق فراوانی را ذکر کرده که چگونه برخی از اصحاب و خلفا، براساس تشخیص خود تحت عنوان مصلحت گرایی بر مدار اشرافیگری عمل میکردند. قاطعیت حضرت علی (علیه السلام) موجب  شد برخی سیاست مداران از جمله مغیرة بن شعبه نگران مصلحتِ نظام و حکومتِ امیرالمومنین علی (علیه السلام) و رای و بیعت سران و متنفذان جامعه شوند. ‌آنان به امیرالمومنین علی (علیه السلام) پیشنهاد دادند برخی کارگزاران فاسد از جمله معاویة و عبداللّه بن عامر را برکنار نکن تا آنها بیعت کنند. اما امام با چهره ‌ای برآشفته از این پیشنهاد، بر سر آنها فریاد زد: «به خدا سوگند، ساعتی هم آنها را مسئولیت نمیدهم و با این پیشنهاد در دینم نیرنگ وارد مکنید و در کارم پستی روا مدارید»...

دوران حکومت چهار سال و نه ماه ی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دوران مبارزه با فرهنگ اشرافیگری جاهلیت بود که بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلوات الله) دوباره به جامعه برگشته بود. امام علی (علیه السلام) با تمام وجود و بدون ملاحظهِ روشهای معمول گذشته، با قاطعیت و صراحت، جلوی تمام غارتگران بیت المال ایستاد و عدالت را تحقق بخشید، هر چند خود در کمال مظلومیت شهید عدالت شد. اما امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این مبارزه اهل زد و بندهای سیاسی، اقتصادی پشت پرده نبود... «وَ لا تُخالِطوُنی بِالمُصانِعَة با من با ساخت و پاخت و تبانی معاشرت نکنید». (خطبه216)

حال آیا اگر دولت و دیگر قوا با مدیران متخلف بر اساس سیره و روش مولای متقیان امیرالمومنین علی (علیه السلام) برخورد میکردند، ‌هیچ وزیر و وکیل و مدیری به خود جرأت میداد که حقوقهای نجومی پرداخت و یا دریافت کند!؟...

یکی از مسایل و موضوعات مهم در مبارزه با فساد و غارت بیت المال و در شرایط کنونی برخورد با حقوقهای نجومی از نگاه مولا علی (علیه السلام) این است که مبارزه با فساد و حقوقهای نجومی «دستان پاک» میخواهد و کسانیکه حتی شائبه رانت خوری و دریافت پاداشهای نجومی را داشته باشند، نمیتوانند مسئول چنین امر مهمی شوند، چه برسد که اسناد فساد آنها فاش شده باشد!!!. امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این خصوص تاکید میکند :«لایُقیم أمرُ الله إلاّ مَن لا یُصانِع... امر خدا را هرگز نمیتواند اقامه کند جز کسیکه اهل سازش و زد و بند با مفسدان و دشمنان نباشد». وقتی دستان متولیان مبارزه با فساد ناپاک باشد، چنین دستان آلوده‌ ای، کسانی را که شکمهای خود را از بیت ‌المال پر کرده‌اند، «امانتدار بزرگ بیت المال» میخوانند و میگویند: «پرداختهای حقوقهای نجومی برای مقابله با فسادهای بیشتر، ضروری است و برخورد با حقوقهای نجومی خود موجب فساد میشود»؟؟؟!!!... سبحان‌الله! این توجیهات تداعی ‌کننده سخنان پدر معنوی این جماعت اشرافی است که میگفت برای ساختن یک سد، حیف و میل صدها میلیون تومان و برای توسعه، له شدن مردم اشکالی ندارد!!!...

اگر میخواهیم دچار سرنوشت اشرافیگری بعد از رحلت پیامبر رحمت (صلوات الله) نشویم، باید هشدارهای رهبر معظم انقلاب را جدی بگیریم، رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانیهایشان به مسئولان هشدار دادند: «جلوی این فسادها و این زیاده ‌خواهیها و زیاده ‌خوریها و این حقوقهای گزاف را بگیرید، بایستی فراگیر و دنبال شود، باید رها نشود. جلوی اشرافیگری باید گرفته بشود... 11/05/1395»... رهبر معظم انقلاب سالها قبل از این نیز به پدران معنوی این قوم اشرافی هشدار داده بودند: «مگر مردم کورند؟.... آقایان! مگر مردم نمى ‌بینند که ما چگونه زندگى میکنیم؟ نمیشود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم... مثل اشراف عروسى بگیریم، مثل اشراف خانه درست کنیم!... از آیه‌ شریفه «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها» بترسیم. اندازه نگه‌ دارید. اینها ما را از مردم دور میکند. مردم رودربایستى ندارند؛ خدا هم با کسى رودربایستى ندارد...۲۳ مرداد 1370»...

خوب اکنون که به لزوم جدی ایجاد عدل ، همانی که بر زمین مانده از حیات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و حکومت اسلامی مولای متقیان علی علیه السلام است سخت نیازمند شده ایم ، کمی دقت کنیم میبینیم که همانی شده ایم که در 1400 سال پیش هم دستی در لفت و لیس اموال الهی مردم داشته اند و تکرار مکررات و... اما در پس این بخور و بخورها کسی آمده و برای ایجاد تمدن نوین اسلامی که برآمده از احکام الهی و فرمایشات گهربار رسول مکرم اسلام صلوات الله و امیرمومنان علی علیه السلام ، کشتی انقلاب را به سمت دریای نور میبرد و سالهاست که فرامینش بر زمین میماند و...

اکنون گام اول و دوم انقلاب، آغاز عصر جدید است.

عصر تفوق و گسترش انسانهایی که به مدارج عالی انسانیت رسیده‌اند. به جرأت میتوان مدعی بود پروژه تمدن ‌سازی در تمدن غرب شکست خورده است و چرا که در ارائه محصول، ناتوان بود. همه ‌ی متفکرین غربی و افراد شاخصی که در دو هزار و پانصد سال گذشته در شکل‌ گیری غرب مدرن مؤثر بوده ‌اند را اگر یکجا جمع کنیم، از ساختن یک شخص تأثیر گذار مانند شهید عزیز و سردار دلها قاسم سلیمانی درمیمانند..

به نظر شما چرا هنوز نتوانسته ایم به تمدن الهی دست بیابیم؟

چرا پروژه تمدن ‌سازی غرب شکست خورد؟

پاسخ را در دشمنی ، نفوذ در جوامع و مانع تراشی غرب باید جستجو نمود. و البته باغ وحشی که فلسفه نگرش غرب از انسان ترسیم میکند و به خورد جوامع بشری داده را باید بهتر شناخت و البته از دیدگاه متفکران آن:

« ارسطو » انسان - حیوان ناطق.

« فروید » انسان - حیوان غیرقابل اعتماد.

« ریچ » انسان - حیوان قابل اعتماد.

« فرانسوا دورتیه » انسان - حیوان شگفت ‌انگیز.

« آبراهام مازلو » انسان - حیوان خود شکوفا.

« ارنست کاسیرر» انسان - حیوان نمادین.

« ژان ‌ژاک روسو» انسان - وحشی نجیب.

و...

نظام غرب در فلسفه و هستی شناسی انسان ، به او به چشم یک حیوان نگاه میکند. آنچه که رهبر انقلاب نیز بارها به آن اشکال گرفتند.

آیا وقتش نرسیده که از این باغ وحش دست برداریم و به انسانی که شأنی افضل از ملائکه دارد، برسیم؟

زمانیکه نوع نگاه به انسان، حیوان باشد؛ در این صورت اولین پرسشی که پیش میآید اینجاست که نظام تمدنی غرب با این حیوان چه میخواهد بکند؟ بله اهلی ‌اش میکند... حیوانها باید اهلی و رام شوند. نقش نظام تعلیم و تربیت غربی، اهلی کردنِ این حیوان است.

اینکه رهبر انقلاب در هر سخنرانی که به تمدن ‌سازی پرداخته ‌اند، نیم نگاهی هم به تعریف انسان در غرب دارند، از این جهت حائز اهمیت است. وقتی به انسان به چشم حیوان بنگریم پس تمدن ‌سازی، چنین سیری خواهد داشت:

1- توحش ( وحشی بودنِ ذاتیِ انسان )

2- تأهل ( رام کردن )

3- تمدن ( جامعه ‌پذیری و یادگیری هنجارها و سنتها )

شیعه برای انسان ‌سازی و تمدن‌ سازی مؤلفه ‌هایی دارد که همه ی مکاتب و ایدئولوژیهای بشری فاقد آنند...

انسان طراز تمدن نوین اسلامی ، «حی متأله» است؛ قرآن ، او را اینطور تصویر میکند: زنده است، اما زنده بودن او، شدت و ضعف دارد؛ زنده بودن را با مثال نور ببینیم. چهار نور را تصور کنید:

-  نور شمع

-  نور چراغ

-  نور پرژکتور

-  نور خورشید

هر چهارتا نور دارند اما نسبت به دیگری، شدت نورشان فرق دارد.

حیات و زنده بودن ما هم همینگونه است.

حیات گیاه  ( زنده بودن آن، اندازه ‌ی نور شمع است )

حیات حیوان ( زنده بودن آن ، اندازه ی نور چراغ است؛ کمی پرنورتر از شمع )

حیات جن ( زنده بودنش، به اندازه نور پرژکتور است؛ کمی پرنورتر از چراغ )

حیات ملک ( زنده بودن آن، به قدر روشنایی خورشید است؛ پرنورتر از قبلیها )

  • اما پس انسان کجاست؟

انسان، اشرف مخلوقات است و همه‌ ی زندگیِ این چهار موجود را به صورت همزمان دارد.

حیات بشری را ساختمانی چهار طبقه اگر در نظر بگیریم.

در این ساختمان ۴ طبقه، انسان سوار بر آسانسور است؛ او میتواند در هر طبقه توقف کند و از آسانسور پیاده بشود:

1).اگر در طبقه اول پیاده بشود، حیات نباتی دارد. همانند گل؛ انسانی که در حیاتِ نباتی توقف میکند، مثل کسی است که به کما رفته و زندگی نباتی دارد. اندازه ‌ی کور سوی نور شمع، زنده است.

2).بیشتر مردم در طبقه دوم توقف کرده ‌اند. یعنی حیات حیوانی دارند. در شهوت و غضب و حب و بغضهای شخصی سیر میکنند. زندگیشان، به اندازه ی روشنایی نور چراغ است.

3).برخی و البته بیشتر مردم در طبقه سوم پیاده میشوند یعنی حیات جنی دارند. جن و انسان هردو مختار هستند و عقل و فکر دارند. اما همین قوه تفکرشان میتواند عامل انحطاط آنها بشود. از همین روست که هم شیاطین جنی داریم و هم شیاطین انسی. حیاتِ ساکنین طبقه‌ ی سوم، حیات صرفاً متفکرانه است. همچون دانشمندان و... ولی پول و قدرت را برای ماندن برای خود و اطرافیان ویژه ی خود میخواهند ، همانهایی که دستی در جیب مردم دارند و با ظاهری برجسته ی عامه پسند (روحانی و دانشمند و وزیر و وکیل و...) مشغول چپاول ملتها هستند...

ای برادر تو همان اندیشه ‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه ‌ای...

4).اما ساکنان طبقه ی چهارم، همچون ملائکه، حیات ملکوتی دارند. دست یافتن انسان به مدارج عالی انسانیت و کرامت، در لایه چهارم حیات او است. جایی که فؤاد او بیدار میشود و بلندای روح او ، به درخشش نور خورشید است. انسان، از ملائکه هم میتواند بالاتر برود. چنین نگرشی به انسان، از عهده ‌ی فلسفه حیات غربی که انسان را حیوان میبیند، برنمیآید.

شهید، ساکن طبقه چهارم و بالاتر، هم زنده است و هم زنده میکند..

ولَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (آل‌عمران،١٦٩)

انسان مات و مبهوت میشود، وقتی مینگرد، خداوند و رسولش، طیّ سالهای متمادی و به گونه ‌های مختلف و به نحو علنی و عملی، اوصیا و رسول ختمی مرتبت (صلوات الله) را در کمال شایستگی و طهارت (خدادادی) معرّفی کردند؛ امّا با این ‌همه، جماعتی ره به بیراهه بردند و همه خسران دنیوی و اخروی را برای خود و سایرین از پیروانشان خریدند.

خداوند متعال، بر حضرت محمّد (صلوات الله) و آل ‌یس سلام میفرستد و همچنان که صلوات بر پیامبر گرامی ‌اش میفرستد، همان صلوات خاصّه را درباره ی آل ‌یس اعلام میفرماید. و آنان را نیز در «کلام مجید» خودش تطهیر مینماید تا مقام ایشان و عصمت خاصّه ایشان را اعلام داشته باشد. بعضی از فرصتهای انسان، همانند یک نسیم که از پنجره‌ ای باز به درون اتاقی میوزد، زودگذر امّا با برکت هستند. همه نعمتها چنین هستند و یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کسانی هستند که به هنگام دریافتن یک نعمت ، آن را سخت در بر میگیرند. چه بسا فرصت دوباره ای میسر نشود..

نعمت هدایت، از نعمتهایی است که خداوند به هر کسی نمی ‌بخشد. بنابراین یاران و شیعیان حقیقی میکوشند تا با فرمانبری از امام، حقّ این نعمت را تا آنجا که در توان دارند به جا بیاورند. همان خداوند متعال، همه ی اجر و مزد رسالت رسول خاتم صلوات الله را، معطوف به محبت درباره آل ‌یس دانسته و همگان را در مراعات و مراقبت از آن مسئول میشناسد. که جوامع غربی بشریت را در یک دور باطل انداخته و با ایده آل تراشی سعی در برقراری تمدن خویش نماید. حالا که بحث ایده آل آمد بد نیست از کتاب سیر تفکر جدید در ایران و جهان اثر معظم جناب استاد شفیعی سروستانی آنجا که میفرمایند پدر ایده آلیسم را افلاطون میدانند بهره ببریم. ایشان قلم نگاشته اند که افلاطون برای درک مفهوم ایده آلیسم از مثالی استفاده میکند که به تمثیل غار افلاطونی معروف است. او میگوید غار تاریکی را در نظر بگیرید که انسانهایی پشت به در غار و رو به دیوار زنجیر شده اند. چیزی که آنها از دنیا درک میکنند تنها سایه حیوانات و اجسامی است که بر اثر نور بیرون بر دیوارهای غار نقش میبندد. در حالیکه اگر یکی از اینها زنجیر را بگشاید و از غار بیرون رود، ابتدا در برخورد با نور خورشید، به دلیل عادت چشم به تاریکی، چنان کور میشود که نمیتواند ببیند. اما اگر مدتی صبر کند، چشمش به نور عادت میکند و موجودات حقیقی را میبیند که منشأ آن سایه های غار بودند. حال اگر او به غار برگردد و برای سایرین ماوقع را توضیح دهد هم زنجیرهایش فکر میکنند او دیوانه است! چرا که برای اهالی غار جز سایه ها چیز دیگری «اصالت» ندارد.

افلاطون معتقد بود که واقعیت جهان و عالمی که ما حس میکنیم اصالت و حقیقت ندارد، بلکه اصالت را برای عالمی حقیقی به نام ایده ها یا «مُثُل» قائل بود، که جهان خارج را پرتویی از وجود آن میدانست. به اعتقاد افلاطون عدم اصالت جهان مادی، انکار ان نیست بلکه اصل ندانستن آن است. اصل، جهان مجرد معنوی ایده هاست. «ایده» انسان یا درخت، مادی نیست، بلکه معنوی است و همچون مفهوم کلی انسان و یا درخت است که در ذهن ماست، منتهی در عالم ثابتی وجود دارد. افلاطون میگفت: انسان باید ورزش عقلیش قوی باشد و اهل شور و شوق و تزکیه هم باشد تا بتواند به درک عالم مثل برسد...

-   ایده‌ آلیسم جدید

ایده آلیسم جدید بر مدار اصالت انسان است و «ذهن» انسان را مبنا و حقیقت وجود میداند. ایده آلیستهای جدید معتفدند که «مُثُل» و ایده های افلاطونی نه در جهانی مجرد، بلکه در ذهن ما وجود دارد و بدین ترتیب، این ذهن و تصورات ذهنی ماست که به موجودات صورت بخشیده است. پس اصل، انسان است و ذهن و صورتهای ذهنی او...

زمانی که معنی صراط مستقیم از پیامبر رحمت صلوات الله سئوال شد. پیامبر همه ی اصحاب را جمع کردند، آنگاه به علی ابن ابیطالب علیه اسلام اشاره کردند و فرمودند: علی، همان صراط مستقیم خداست. (البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۴۹۹، سوره انعام، آیه ۱۵۳). موقعیّتهای زیادی در زندگی انسان پیش میآید. عطش مقام، ثروت، پست، شهرت، شهوت که همه ی اینها عطشی است که نفس ولع دارد به طرف آنها برود. ولیکن تمدن اسلام میگوید «بهشت؛ پاداش معامله با خداست» و «شهادت، پاداش یک عمر مجاهدت خواهد بود»... إِنَّ اللهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ... پس اسلام متعالی است که برای لحظه به لحظه ی بشر وقت گذاشته و او را بسوی معبود رهنمون خواهد ساخت.

بله ما هم اهل معامله‌ایم... اتفاقاً طرفدار «سرمایه‌داری» هم هستیم؛ اما با یک فرق مهم: رؤیای آمریکایی میگه «همه چیز کالاست» و چون کالاست، پس قابل خرید و فروشه. در نظام کپیتالیستی، حتی انسانیت، محبت، حکمت، علم، آبرو و داراییهای معنوی هم خرید و فروش میشه. اما نظریه سرمایه ‌داری در اسلام میگه: یک چیزهای مادی دارید، که قیمت داره و یک داراییهای معنوی دارید، که بهاء داره و بالاترین سقف قیمت، کل کهکشانهاست... اما سقف بهاء، «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»؛ یعنی خودتو به خدا بفروشی...

پس اینجا هم بازار خرید و فروشه. اما شم مشتری شناسی، در نگاه شهید یعنی: «کاری کن خدا عاشقت بشه و  تو رو بخره»... بهاء ‌داری، خیلی مهمه. پس در زندگی شخصی مون، سعی کنیم این دو تا رو از هم جدا کنیم. این مکان میدانی است که برای تو فراهم شده، اینجا باید تمرین کنی و نفست را بسازی تا بتوانی در میدان اصلی و بزرگ یاری امام زمان ارواحنافداه، پشت سر امام زمانت بایستی. علم معیشت دین پایه، یعنی بفهمیم «مشتری خداست» اگر در اقتصاد هم مشتری مونو خدا ببینیم، قبل از عرضه به دیگری، طرف معامله را خدا ببینیم، چقدر در نحوه عمل ما تفاوت خواهد داشت؟ لذاست که دست مرئی خدا، بالاتر از همه ‌ی دستها حتی بالاتر از دست نامرئی بازار است. که عبور از اقتصاد آدام اسمیتی با چرخه ‌ی دست نامرئی بازار و جایگزینی چرخه ی قرآنی یدالله فوق ایدیهم راه به سوی عدل الهی را خواهد گشود...

 «دفاع مقدس موجب شد که هر کدام از جوانان معمولی و عادی ما که در این بوته‌ ی آزمایش بیشتر حرکت کردند و پیشرفت کردند در مقامات انسانی و علو مرتبه انسانی بالاتر بروند. شهید همت که واقعاً یک اسطوره است یا شهید خرّازی که یک اسطوره است، جوانهای معمولی بودند؛ جنگ (بود که) اینها را تبدیل کرد به این شخصیّتهای برجسته و بزرگ و حقیقتاً ماندگار». (امام خامنه‌ای 19/12/96)

تمدن آرمانی مهدوی، همینجاست. در قلب این مردان طراز. روح مهدویت، یعنی ما معمولیها هر لحظه اراده کنیم خوب و خوبتر شویم. هر آن، در حال هجرت باشیم. و این اراده ‌ی تک تک ما برای خوبتر شدن، جامعه و محیط زندگی ما را هجری میکند. پس آگاه باشیم و نگذاریم زندگی لایف استایل غربی در جامعه نفوذ کند و تا دیر نشده بفهمیم که تمدن نوین اسلامی در حال برداشتن قدمهای والایی است که غرب را سراسیمه نموده است...

ساموئل هنتیگتون در مقاله ی مهم «رویارویی تمدنها» گفته بود تمدن غرب در حال تضعیف است و سه تمدن دیگر در برابر آن سر بر میآورند:

1-    تمدن اسلامی با مرکزیت ایران

2-    تمدن ارتدوکسی با مرکزیت روسیه

3-    تمدن کنفسیوسی با مرکزیت چین

بر این اساس، چنین مطرح کردند که وسطِ این سه قدرت منطقه‌ای کجاست؟ یعنی غرب در کجا میتواند مستقر شود تا از یکپارچه ‌شدن این ساختارهای تمدنی علیه غرب جلوگیری کند؟...

  • التماس دعا