اربعین ؛ سنّتی که در حال شکوفایی است.
1- به ماجرای اربعین چگونه نگاه کنیم؟
انسانی بس عظیم و بزرگ در مقام عصمت و طهارت به نام حضرت حسین بن علی«علیهالسلام» در کربلا حقایقی را به نمایش گذارد که بس عظیم بود. حقایقی را که تنها انسانهای معصوم مثل امام صادق «علیهالسلام» توانِ دیدن آن را داشتند و در زیارتنامه هایشان نگاه به حرکت امام حسین «علیهالسلام» را عرضه نمودند و در عمل امام حسین «علیهالسلام» و نگاه امامان به حرکت آن حضرت میتوان به حقیقت کار حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» نظر کرد و وقتی بتوان محتوای زیارت اربعین را تصدیق نمود باید خدا را شکر کرد. چه بگویم که چگونه خداوند در زیارت اربعینِ حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» با ما چه حرفهایی دارد!!!
همه ی آنهایی که دغدغه ی عبور از فرهنگ ظلمانی دوران را دارند و میخواهند با عقلی غیر از عقل غربی با سایر انسانها مأنوس شوند، باید به فرهنگ اربعین نظر کنند. اربعین نشان داد که در حکمت حسینى، شکست معنى ندارد و پایدارى و بقاء ، جزء اصلى این حکمت است. حتّى در دربار یزید، آثار زنده ماندن کربلا نمایان شد. حال از آن به بعد در تاریخ ، با نمونه اى بسیار متعالى و روشن و پر از رمز و راز ؛ یعنى اربعینِ شهداى کربلا رو به رو هستیم.
انسان به واقع از حیرت نزدیک است قالب تهى کند، که هنوز چهل روز از آن قلع و قمعها نگذشته بود و هنوز صداى شادى پیروزى بر حسین «علیه السلام» از در و دیوار کوفه و شام به گوش میرسد که اربعینِ شهداى کربلا به پا میگردد و بانگ بلند حسین «علیه السلام» در روز عاشورا پس از چهل روز در آسمان تمام شهرهاى اسلامى گوشها را پر میکند.
داستان آمدن «جابر ابن عبدالله انصارى» و «عطیّه» به کربلا یک حادثه نیست، یک فرهنگى است که تاریخ، قصّه این دو بزرگوار را به عنوان نمونه ذکر کرده است.
2- آیا حرکت میلیونی اخیر در امتداد زیارت اربعین است؟
با توجه به پاسخ سؤال قبل، بنده آنچه را در این تاریخ در مراسم اربعین اتفاق افتاده است را یک «فرهنگ» میدانم. و اربعین؛ سنّت شیعیان بیداردلى است که گذشت زمان، وفادارى آنها را نسبت به امام حسین «علیه السلام» از بین نمیبرد. لذا کسى که به حق، مؤمن است، نمیتواند به حقیقتِ مجسّم، یعنى اباعبدالله «علیه السلام» مؤمن نباشد و کسى که همواره به یاد حق است، همواره به یاد حقیقت مجسّم است، هر چند غوغاى زمان چیزى غیر از حق را بخواهد. غوغاى زمان و تبلیغات یزیدى تلاش کرد که اباعبدالله «علیه السلام» را از صحنه ی ذهنها و خاطره ها پاک کند و آن همه تهمتها و تلاشها براى این بود که ذهنها از یاد اباعبدالله «علیه السلام» پاک شود. ولى اربعین که از نشانه هاى مؤمن شمرده میشود(1)، نشان داد که در زیر این آسمان کسانى هستند که غوغاى زمانه نمیتواند آنها را از وفادارى به حقیقت مجسم یعنى امام معصوم، غافل کند و سنّت اربعین سنّت انسانهایى است که اسیر حکومت یزیدى نشدند و تحت تأثیر تبلیغات نظام کفر، از تعهّدى که با حق داشتند دست نکشیدند.
حضرت حسین «علیهالسلام» ؛ به عنوان قطب دلهاى سالم به حق و حقیقت، کهنگى بردار نیست و شامل مرور زمان نمیشود. کسانیکه میخواستند رنگ حسینى را بیرنگ کنند و آنهایى که تسلیم بیرنگى شدند و حسین «علیه السلام» را از یاد بردند، هیچکدام مؤمن نیستند. اینکه امام معصوم «علیه السلام» فرموده است: «زیارت اربعین، یکى از نشانه هاى ایمان است» یعنى اربعین؛ ادامه ی عهد مؤمن است با حسین «علیه السلام» که تجسّم اسلام است و قطب دل هر انسانى که میخواهد دلى فعّال و زنده داشته باشد، هر چند حاکمان ستمگر تلاش کنند تا این عهد و وفادارى و میثاق با امام را، از بین ببرند. چرا که مؤمن در عالمى از ایمان و حالى از معنویت به سر میبرد که هیچ شرایطى نمیتواند آن حال را از او بگیرد، و در واقع اربعین و زیارت اربعین استحکام آن حال ایمانى است.
این یک قاعده است که همیشه ستمگران وقتى حق و حقیقت اسلام و دین را تحمل نکردند، سعى میکنند مظاهر اصلى دین را محو و نابود کنند. سعى میکنند با تبلیغات و غوغا سالارى و کشتار و تهمت زدن، حق را از صحنه جامعه و خاطره ها پاک کنند. و این شیعه اربعین شناس است که تحت تأثیر این غوغا سالاریها قرار نمیگیرد. اینکه شخصیت جابر ابن عبدالله انصارى براى ما بسیار ارزشمند است و با توجّه به او سنّت اربعین را عزیز میداریم به جهت کار بزرگى است که او کرده است. همیشه شیعیان از برکات اربعین بهره مند شدهاند.
شما فراموش نکنید که پس از واقعه عاشورا در کنار آن تبلیغاتى که امام «علیه السلام» را به عنوان یک خارجى معرفى کردند، چنان جوّ ارعابى در کشور حاکم نمودند تا کسى جرأت یاد امام حسین «علیه السلام» را هم نداشته باشد و از این طریق براى همیشه سنّت حسین «علیه السلام» و سنّت محمّد «صلىالله علیه و آله و سلم» از صحنه ی خاطره ها و سینه ها محو شود و یزیدیان به راحتى بتوانند خود را تبلیغ کنند. در این صورت است که معلوم میشود در چنین شرایطى، احیاء اربعین حسین «علیه السلام» چقدر کارساز بوده. در واقع با اربعین، همه ی طمع دشمن خنثى و بى نتیجه شد. همچنانکه در این تاریخ پس از چهارصد سال حاکمیتِ تفکر سکولاریته، شیعیان با به صحنه آوردنِ اربعین حیله ی ستمگران این دوران را نیز خنثی کردند.
3- آیا اربعین یک حرکت خودجوش اجتماعی ، یا یک حرکت جدید الهی است؟
نباید حرکتی که در این تاریخ در اربعین ظهور کرده است را با یک نگاه محدود تعریف کرد و در همین رابطه باید گفت؛ این حرکت در عین آنکه یک حرکتِ خودجوشِ اجتماعی است، حرکتی است که خداوند آن را بر قلب مردم إشراق نموده و هرکس به اندازه ای که بخواهد با اراده ی الهی در این تاریخ خود را تطبیق دهد، در ذیل آن قرار میگیرد.
4- چه رفتاری باید در قبال این حرکت داشته باشیم؟
باید خود را با آن تطبیق داد تا در ذیل ارادهی الهی قرار گیریم.
5- تفاوت این حرکت که در سالهای اخیر شروع شده است، با حرکتی که در همان اولین اربعین شروع شد در چیست؟
زمینه ی تاریخی ظهور اربعین در این تاریخ اینگونه است که ملاحظه میکنید. زیرا در متن سنت اربعینی که در روایات ما آمده، چنین ظرفیتی نهفته است و نقشِ تاریخ سازی آن پیش بینی شده است که بنده در ادامه، بیشتر در تبیین آن سخن خواهم گفت. آنچه فعلاً باید بر آن تأکید کرد؛ فهم درست سنت اربعین است و شرط ادامه ی آن در راستای تحقق تمدن اسلامی است، امکان دارد وگرنه به عنوان یک حرکت عبادیِ فردی، بدون نظر به حضور تاریخیِ جهان اسلام در این دوران و در معادلات جهانی خروش و نشاط آن فرو مینشیند.
6- وظیفهی مردم ایران و عراق در این فضایی که به وجود آمده چیست؟
آنچه از ظواهر پیداست هر دو ملت در عمق جانشان متوجه شده اند میتوانند در راستای حرکت اربعین، نقش آفرینی کنند به طوریکه بعضی از خودِ مردم عراق فرموده بودند ملت عراق در اربعین، ملت خاصّی هستند یعنی گویا متوجه اند در این شرایط چه نقش مهمی میتوانند ایفاء کنند. آنها به عنوان یک جریان الهی و یک رسالت تاریخی به موضوع نگاه میکنند.
7- برد این جریان که فعلاً در بین شیعیان ظهور کرده است را، چقدر میدانید؟
بُردِ این جریان تا حضور شیعه در معادلات جهانی جلو میرود و تا تحقق تمدن اسلامی و تقابل با استکبار شکل خواهد گرفت. جهان اسلام پس از چهارصد سال که از رنسانس گذشته، به خود آمده که دیگر برای ادامه ی حیات خود نمیتواند به پروژه های فرهنگ مدرنیته امید ببندد و لذا با شعارهای اسلامی به صحنه آمد و این علیرغم فشارهای جهان استکباری و ارتجاعی ادامه مییابد تا به نتیجه برسد.
8- اگر ماجرای اربعین را با یک عنوان بخواهیم معرفی کنیم با چه عنوانی باید نام برد؟
جایگاه تمدنیِ زیارت اربعین را مد نظرها قرار میدهیم. با توجه به اینکه همیشه تلاش دشمنان اسلام آن بوده که اربعین را بزنند و تأکید ائمه «علیهمالسلام» آن است که اربعین زنده بماند، چون اربعین یعنی ادامه ی راه حسین «علیهالسلام»، شیعه باید بیشترین نگاه را جهت بقای اسلام به اربعین بیندازد تا نسبت به مهمترین عامل بقاء اسلام کور نباشد.
حرکت حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» یک تذکر بود به همه ی تاریخ که چگونه از ظلمات زمانه میتوان خود را رها کرد و امروز مردم در حماسه ی اربعین در ذیل تذکر حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» به روحی منوّرند که آنها را از ظلمات فرهنگ اُمویِ جهان استکبار رهایی میبخشد و این است معنای حماسه ی میلیونی راهپیمایی اربعین حسینی که شیعه در سالهای اخیر با هوشیاری و خوش سلیقگی، زیارت آن حضرت را که در جای خود بسیار ارزشمند است، همراه با پیاده رفتن برای آن زیارت جمع کرده است.
همانطور که عرض شد، حماسه ی اربعین چیزی نیست که از ما شروع شده باشد، امامان ما همه در بزرگداشت اربعین مُصر بودند تا معلوم شود حرکتی که حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» شروع فرمودند یک حرکت عقیم نیست. در این رابطه حضرت عسکری «علیهالسلام» میفرمایند: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».(1) علامتهای مؤمن پنج چیز است: پنجاه رکعت نماز و «زیارت اربعین» و انگشتر در دست راست کردن و پیشانی بر خاک نهادن و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را بلندگفتن.
جابر ابن عبداللّه انصاری یعنی صاحب اسرار آل محمد «صلوات اللّه علیهم»، میداند باید با زیارت حضرت امام حسین «علیهالسلام» در اربعین نشان دهد آن حرکت، حرکتی نبود که در خود عقیم شود. جابر با اینکه در آن زمان نابینا است و با اینکه مسافرت در آن شرایط و با آن وضع از مدینه تا کربلا آن اندازه طاقت فرسا است، ولی متوجه است آن زیارت یک زیارت معمولی نیست همراه با ثوابهای فردی، بلکه یک حضور تاریخی است در تاریخی که امام حسین «علیهالسلام» شروع کردند، حضوری است در راستای تقابل با حاکمیت استکباری امویان همه اعصار.
در حماسه ی اربعین حسینی و حضور بیست میلیون انسانهای وفادار به آرمانهای قدسیِ امام حسین «علیهالسلام» و مصمم در پشت کردن به فرهنگ یزید، خبر از آن میدهد که هویتی از شیعه در حال شکوفائی است و به بهترین شکل میخواهد از حیطه ی جهان استکباری با فرهنگ حضور مردم در صحنه ها، عبور نماید و این نوع حضور آثار بسیار عمیقی در وجود تکتک انسانهای حاضر در این اقیانوس انسانی خواهد گذاشت و هرکس خود را یک اقیانوس انسانِ تمدن ساز احساس میکند.
در حماسهی اربعین حسینی رفتارهایی از تمدن سازی شیعه ظهور میکند که هرگز به چشم فرهنگ غربی نمیآید، از مردان و زنان محترمی که با پای پیاده خود را به ساده ترین شکل در انبوه جمعیت غرق کردهاند تا از اَنانیّت خود هیچ چیز باقی نگذارند تا خادمان زوّار که با اندک بضاعت خود در خدمت زوّار قرار میگیرند. همه در حال نشان دادن اهدافی برای زندگی دینی هستند و زوّار و خدمه میخواهند در راستای اهداف بزرگ خود صورت ایثار حسین «علیهالسلام» را در این صحنه ها به ظهور برسانند و با از خودگذشتگی خود به امام حسین «علیهالسلام» نزدیک شوند و نقش حسینی خود را در این تاریخ به فعلیت درآورند.
انبوه زائران اربعین حسینی و اینهمه خدمه ی زوّار؛ همه و همه به خوبی میدانند در چه تاریخی قرار دارند و چه تمدنی از طریق آنها در حال وقوع است. اینان به دنبال دستور خداوند به رسولش هستند که فرمود: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک» خودت و همراهانت در راستای رسالتی که دارید پایداری و مقاومت کنید و استکبار جهانی را در موضع متهم قرار دهید و روشن نمایید عقیده ی توحیدی باید در تاریخ، حضور فعّال داشته باشد.
9- آیا ملتهای دیگر از حرکت اربعینی شیعه که شروع شده است، میتوانند برداشت درستی بکنند؟
ملتها در این تاریخ در حال تجدید نظر نسبت به رجوعشان به فرهنگ مدرنیته اند که نگاه سکولاریسم به عالم و آدم دارد و «اربعین» یک تذکر تاریخی به همه ی ملتها است تا در این شرایط، نسبت خود را با خداوند و مسیر انبیاء الهی شکل دهند.
10- آیا همانطور که برای انقلاب اسلامی خاستگاهی را قائل هستیم، میتوان گفت اربعین از همان خاستگاه سرچشمه میگیرد؟
همینطور است؛ حتی ایجاد و بقاء انقلاب اسلامى هم از برکات سنّت اربعین است. در شب پانزده خرداد سال 42 وقتى امام خمینى «رضوان اللّه تعالی علیه» را دستگیر کرده و به زندان بردند، فرداى آن روز مردم به خیابانها آمدند و بدون هیچ ترسى فریاد اعتراضشان بلند شد. «فردوست» در خاطراتش مینویسد: «در آن روز آنقدر آدم آمده بود و آنقدر ما اینها را کشتیم که خودمان ترسیدیم». تاریخ میگوید اینها مسلسلها را در صحن حضرت معصومه «علیهاالسلام» گذاشتند و بسیارى از مردم را کشتند. شاه حساب کرده بود وقتى امام خمینى «رضوان اللّه تعالی علیه» را تبعید کرد، و مردمِ وفادار به امام را هم کشت، بقیّه این ملّت براى همیشه وفادارى خود را نسبت به امام و انقلاب پس میگیرند و لذا آنچه باید بکند کرد. اما امام خمینى «رضوان اللّه تعالی علیه» را بعد از چهل روز آزاد کردند و به روستایى در حاشیه ی شهر به نام «داودیّه» بردند که در واقع ایشان را به آنجا تبعید کنند. مورّخین میگویند مردم آنقدر به دیدار امام «ره» رفتند که جادّه داودیّه پر از ماشین شده بود(2).
این چه سنّتى و چه شعورى است که بعد از اینهمه کشتهدادن، به دیدار امام خمینى «ره» میروند. حضور حماسى مردم وفادار به امام و انقلاب، رعب نظام شاهنشاهى و همه حیله ها را خنثى کرد. بعد امام را به قیطریه آوردند و از آنجا هم به قم بردند. اگر به نهضت کربلا و نهضت امام خمینى «رضواناللّهتعالیعلیه» نگاه دقیق و عمیقى بکنید شباهتهاى بسیارى بین این دو نهضت مى بینید. یعنى با همان فرهنگ و حکمت حسینى، انقلاب اسلامى شکل گرفته است.
شاید سیزدهم محرم بود که خبر شهادت امام حسین «علیه السلام» به مدینه رسید، امویان تمام خانه هاى بنىهاشم را در مدینه خراب کردند. یعنى دیگر بنى هاشم باید از صحنه تاریخ پاک شود. «جابر ابن عبدالله انصارى» به همراه «عطیّه» بدون آنکه مرعوب جوّ پلیسى نظام یزیدى شوند، به سوى کربلا حرکت میکنند تا ثابت کنند که روح ایمانى و وفادارى به امام حسین «علیه السلام» جوّ پلیسى را به چیزى نمیگیرد و شامل مرور زمان هم نمیشود، چیزى که یزیدیان نمی فهمیدند. وفادارى به امام و دین، تجددّ و روشنفکرى هم برنمیدارد، همیشه باید حق براى قلب مؤمن حى و حاضر باشد. این است که جابر، سنّت اربعین را به توصیه معصوم، پایه گذارى کرد و براى همیشه فرهنگ کربلا با سنّت اربعین جهان را تغذیه خواهد کرد، و عهد حسینى بر خلاف جوّ پلیسى و رعب و وحشت، جاى خود را باز میکند و راه خود را ادامه میدهد.
دشمنان اینهمه تلاش کردند تا این وفادارى به امام از بین برود، وگرنه کشتن امام به وسیله ی آنهمه لشکر که عمرسعد جمع کرده بود، هنر نیست. آنها میخواستند این وفادارى که جابر و امثال او نشان دادند براى همیشه نابود شود، وفادارى عاشقانه اى که کربلاییان را سمبل دین میکند. در واقع عهد حسینى با اربعین حفظ شد و امروز هم من و شما سنّت اربعین را تکرار میکنیم، یعنى اى حسین، شما همیشه حق هستید و ما بنا داریم ارتباطمان را با حق یگانه کنیم و وفادارى به حق را هیچگاه از دست ندهیم، و مرور زمان و غوغاى زمانه و تبلیغات یزیدى نمیتواند ارتباط ما را با شما قطع کند. هر سال اربعین گرفتن آنگونه که امام صادق «علیه السلام» در زیارت اربعین به ما آموختند و با حسین «علیه السلام» حرف زدن، چیزى گرانقدر و ارتباط بزرگى است.
11- آیا جهت حرکت اربعین به سمت جامعه ی مهدوی«عجلاللّهتعالیفرجه» است؟
چرا که نه؟! حقیقتی به نام مهدی «عجل اللّه تعالی فرجه» را فقط در این کالبد جسمانی دیدن، جفایی است بسیار عظیم و هزاران تأسف که نگاهِ عرفی ما تنها محدود شده به همین ساحت ایشان، و غافل از آنکه مهدی حقیقتی است که عالَم تمام در محضرشان است و هرچه جلو میرویم دایم ظهور ایشان به سمت ما شدیدتر میشود. آری! من به هرچه شدیدتر شدن ظهور ایشان در این عالم، ایمان دارم. در این کنش واکنشهای مداوم جهانی و در این ظلمات کثرت زده ی پوچ غربی، تنها حضور و ظهور مهدی ارواحنافداه است که هربار در لباسی جلوه گری میکند و ما را به وحدت و انس و یکی شدن در وادی هستیِ حقیقی سوق میدهد. این ظهور و حضور مهدیست که در لباس اربعین با بیش از بیست و چند میلیون انسانِ هم دل، خود را نشان میدهد.
12- بطور کلی چه نکاتی را در رابطه با آموزه های اسلامی باید در نگاه به موضوع اربعین داشت؟ و تأکید امامان شیعه در این رابطه چگونه بوده است؟
بهترین نگاه را ائمه ی ما در زیارت اربعین به موضوع انداختهاند و لذا در این زیارت، اینگونه شروع میکنیم:
- السَّلامُ عَلى وَلِیّ الله وَ حَبیبِه
- سلام بر ولى خدا و حبیب خدا
این سلام یعنى ظهور ارادت به امام، یعنى هنوز حسین بن على علیه السلام، زنده و حبیب و ولى خداست، نه یزید و یزیدیان؛ و هنوز دل ما به ولى و حبیب خدا نظر دارد و تبلیغات یزیدى در طول تاریخ نتوانسته است ما را طعمه خود کند. شما دیده اید آدمهایى را که با یک مسئله کوچک تمام تعهداتشان را نسبت به انقلاب و اسلام و امام و ارزشها از دست میدهند، چون اینها شیعه واقعى نیستند و با شدّت گرفتن جوّ تبلیغاتىِ زمانه و غوغاهاى دشمن، تمام ارتباط قبلى خود را با اسلام و انقلاب از دست میدهند، چون به حقیقت وفادار نیستند و اسیر جوّ زمانه هستند. گفت:
مر سفیهان را رُباید هر هوى
زآنکه نَبْوَدْشان گرانى قوا
آدمهاى بى اصول با هر بادى به لرزه در میآیند، چونکه از نظر معرفتى قوى نیستند و ریشه محکم ندارند. ریشه انسانِ مؤمن، وصل به حق است؛ لذا غوغاى زمانه نمیتواند او را به لرزه درآورد و برباید. مثلاً در زمان رضاخان که او دستور داده بود زنان باید چادرها را از سرشان بردارند، کسانیکه سنت اربعین را نمى شناختند، سریعاً چادرشان را از سر برداشتند و به اسم مقتضیات زمانه رنگ اصیل خود را از کف دادند و رنگ ضد انسانى حکومت غیرالهى رضاخان را پذیرفتند، ولى فرهنگ اربعین چیز دیگرى به ما میآموزد و آن عبارت است از پایدار ماندن به عهد الهى خود و این با اعلام ارادت به امام معصوم «علیه السلام» محقّق میشود لذا میگوییم:
السَّلامُ عَلى خَلیلِ الله وَ نَجیبِه
سلام بر خلیل و نجیب خدا
یعنى سلام بر تو که خودت را براى خدا از هر خودیتى خالى کردى و سلام بر بنده نجیب خدا! که هیچ عصیانى در مقابل خدا نداشت. با ارتباط قلبى میتوان این سلامها را حل کرد و جهتِ جان را در جهتِ ارادت ورزى به اباعبدالله الحسین «علیه السلام» انداخت و از اثرات مثبت این ارادت ورزى بهره برد، هر چه بهره هست از توجّه دادن روح است به امام معصوم علیه السلام، آن هم ارادت به امامى که فرهنگ اموی معاویه، میخواهد نور او را محو کند، حالا شما رو به روى او ایستاده اى و برخلاف آن همه غوغا با او با تمام وجود گفتگو میکنى و میگوئی:
السَّلامُ عَلى صَفِیِّ الله وَ ابْنِ صَفِیِّه
السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الشَّهید
یعنى سلام بر بنده ی با صفاى خدا، دوست برگزیده و خالص او که فرزند خانواده باصفایى است، سلام بر حسین شهید.
ملاحظه کنید دلى که توجّهش به امامش دائمى است، چه به ره هایى از این توجّه میبرد این سلام و این تعهّد اجازه نمیدهد که جوّ زمانه، ما را فراگیرد. تعهّد به اباعبدالله «علیه السلام» در واقع تعهّد با خداست، تعهّدى که در «عهد الَسْت» بستیم. هرکس تعهد با ائمه علیهم السلام و اسلام و ارزشها را شکست باید بداند که با خودش قهر کرده و نقض پیمان نموده و باید بداند که خود را از دست داده است، قرآن در مورد آنها میفرماید: «وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظیم»(3) ؛ اینها بر شکستن عهد عظیمى اصرار میورزند. این زیارتها و سلامها احیاى خودِ اصیل انسانها است تا از اصل خودمان جدا نشویم و عهد خودمان را با امام «علیه السلام» هرگز نشکنیم.
ارتباط با امامى مظلوم و شهید، یعنى گشودن دریچه جان به سوى ذاتى مقدّس که در رهگذر یافتن حیات معنوى به راحتى از حیات بدنى میگذرد، در این حالت انسان نسبت به خود بى تفاوت نخواهد بود تا هرچه را زمانه بر سرش میآورد بپذیرد و امیدش از دستیابى به خودِ برین نابود شده باشد. راستى که ارادت به چنین شهید مظلومى، چه زیبا جرقه هاى حیات را از لابهلاى خاکستر روزمرّگیها به مشعلى تبدیل میکند.
نهضت امام «علیه السلام» نهضتِ به جنبش درآوردن قلبهاست و از این پایگاه است که هم به امام «علیه السلام» سلام میدهى و متذکر تنگناهایى میشوى که بر امام «علیه السلام» تحمیل کردند. یزیدیان تصور میکنند قدرت نمایى کرده اند، تنها کسانیکه حسینى نیستند مرعوب تبلیغات دشمن میشوند. بینش حسینى این است که هر کس با روش حق، مقابل ستم بایستد، پیروز است. کسیکه میترسد در پیروى از بینش حسینى و فرهنگ شهادت و مبارزه با ستم ضرر کند او در حقیقت نه ضرر را میشناسد و نه نفع را، او تمام وجودش ضرر است.
بزرگ نمایى قدرت آمریکا براى کسى است که حسین ندارد. ولى کسی که دل به حسین داده است آمریکا و دنیاداران در نظرش سبک و هیچ هستند. از اینجا روشن میشود که چرا امام حسن عسکرى «علیه السلام» فرمودند: زیارت اربعین نشانه مؤمن است. معلوم میشود که هر دلى به صرف ادّعاى ایمان، نمیتواند در فرهنگ تبلیغاتى کفر وفادار به حق و حقیقت بماند.
خدایا تمام خوبیها را براى ائمه علیهم السلام قرار دادى و اینها را گلچین کردى. در اربعین در چنین حال و مقامى هستیم، صحنه اى که چهل روز از عاشورا گذشته است یعنى تکه تکه شدن بدنها را دیده ایم، جشن و غوغاى حکومت یزیدى را دیده ایم، رعب و وحشتى را که به صحنه آوردند دیده ایم، تهمتها را شنیده ایم، با اینهمه بعد از چهل روز هنوز حق را از باطل تشخیص میدهیم و هنوز به جبهه حق و امام حسین «علیه السلام» وفادار هستیم و هنوز امام «علیه السلام» را پیشرو و رئیس و سرور و راهنماى خود میدانیم و اعتقادمان این است که خدایا تو ارث انبیاء را به امام دادى و ما با وجود اینهمه تبلیغات و رعب و وحشت، از حسین «علیه السلام» دل نمیکنیم و جرأت دفاع از او را در جان خود داریم، اصلاً کربلا مکتب ادامه چنین جرأت و شجاعت است.
هر انسانى که پیش از آنکه ظاهر کاخها خیره اش کرده باشد، به درون معنوى خود خیره شده و راه به عالم ماورا برایش باز شده است، چگونه میتواند به امام معصوم «علیه السلام» نظر ندوزد و تبلیغات دنیاگرایان، دل او را از جایگاه اصیل خود برکند؟ امام در تمام ابعادش، چه با بودنش و چه با شهید شدنش، انگشت اشاره به عالم لایتناهى دارد، و میتواند عالم درون خودت را به تو بنمایاند و درآن صورت خود را به واقع یافته اى، خودى بسیار متعالى.
با ارتباط با امام است که انسان میفهمد آن بُعدى از ما که جداى از امام، راه خود را طى میکند، ناخود ماست. هنوز که هنوز است امام حسین «علیه السلام» حجّت خدا در هستى است و یزید و یزیدیان شکست خورده تاریخ هستند، این همان پیروزى حقیقى و اصیل است. تحلیلهاى غیر شیعى و غیر اربعینى است که امام حسین و حضرت على «علیهما السلام» را شکست خورده میبیند و میگوید اگر حضرت على «علیه السلام» حق است، چرا بر معاویه پیروز نشد و اگر حسین حق بود، چرا یزید او را شکست داد؟ معنای پیروزی و شکست را نمیشناسند. امیرالمؤمنین «علیه السلام» با آن عظمت خود، بر فراز متعالیترین ارزشها، انسانیّت را به نمایش گذاردند. و معاویه، نکبت و سیاه رویى خود را به نمایش گذاشت؛ آنهایى که پیروزى على «علیه السلام» بر معاویه و پیروزى حسین بر یزید را نمى بینند، معلوم نیست درکجای عالم زندگى میکنند! و معلوم نیست معنای حیات خود را در کجا تعیین کرده اند.!
یکى از بحثهاى مطرح در دنیا این است که چرا بعضى از آدمهاى مذهبى که حتى کتابهاى مذهبى هم مینوشتند، یک مرتبه حق را کنار میگذارند و به اصطلاح، نان به نرخ روز میخورند. بنده فکر میکنم چون جوّ زمانه اینها را فرا میگیرد و پیرو جوّ زمانه میشوند و لذا دینشان را کنار میگذارند و پس از مدّتى این نان به نرخ روز خوردن، آنها را بیچاره میکند. شما در جریان انقلاب اسلامى، چنین افرادى را دیده اید که چند روزى طرفدار انقلاب بودند و پس از مدتّى انقلاب را رها کردند. اینها در واقع آن روزى هم که طرفدار انقلاب بودند به جهت حق بودن انقلاب نبود، بلکه به دلیل اینکه جوّ آن روز بیشتر جوّ انقلابى بود، اینها طرفدار انقلاب بودند و به تعبیر دیگر اینها طرفدار جوّ غالبِ زمانه بودند. چنین افرادى نمیتوانند نجات پیدا کنند چون حسینى نیستند. اما سنت اربعین به ما یاد میدهد همیشه حقّ، حق است و شما باید به حق وفادار باشید حتى وقتى که جوّ یزیدى تمام جامعه را فرا میگیرد، حتى اگر بناست کشته شوى، باز هم به حق وفادار باش. وفادارى به حق است که تو را نجات میدهد. ما اگر قبول داشته باشیم ایده آلهاى معنوى واقعیترین و حقیقیترین ابعاد زندگى انسانها به شمار میآیند، هیچوقت از حسین «علیه السلام» و حکمت او به چیز دیگرى دل نمیبندیم، چون میدانیم اگر چنین کنیم به غیر حقایق و واقعیّات دل بسته ایم.
بحث خود را با نظر به توصیه های ائمه «علیهم السلام» در رابطه با پیاده رفتن به کربلا و با نظر به حضور تاریخی ما در راستای اربعین حسینی در چند نکته بپایان میبرم:
1) بعضی از مسائل ما تحت تأثیر فرهنگ غرب برای ما مسئله شده است، اگر ماوراء زندگی غربی به آن مسائل بنگریم بسیاری از آنها برای ما فرعی میشوند. در حالیکه مسئله ی اصلی ما حضور جدّی نور تشیع در عالم است و در این رابطه باید از خود بپرسیم به کجا باید نگاه کنیم که کور نباشیم؟
2) با توجه به اینکه همیشه تلاش دشمنان اسلام آن بوده که اربعین را بزنند و تأکید ائمه «علیه السلام» آن است که اربعین زنده بماند، چون اربعین یعنی ادامه ی حسین «علیه السلام»، شیعه باید بیشترین نگاه را جهت بقای اسلام به اربعین بیندازد تا نسبت به مهمترین عامل بقاء اسلام کور نباشد.
3) ما باید متوجه روحی باشیم که به اراده ی الهی در زمانه ی ما در حال جاری شدن است و حرکات و سکنات مردم از آن خبر میدهد، تا بتوانیم تأثیرگذار باشیم. همه چیز خبر از آن میدهد دوره ی بی دینی گذشته است و دینداران، تاریخ آینده را شکل میدهند ولی نه با قرائت روشنفکری غربی، بلکه با قرائت انبیاء که نظر به مردم دارند.
4) حضور در تاریخی که در حال شکل گیری است، حضور در ذیل اراده ی خاص الهی است و موجب میشود تا از بی هویتی که فرهنگ غربی بر ما تحمیل کرده آزاد شویم و این موجب میشود که زودتر از زمان خود در تاریخ حضور داشته باشیم، مثل ناامید شدن حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» به نهادهای بینالمللی و امیدواری به مردم برای حضور اسلام در آینده ی تاریخ. این یک نوع حضور فعّال در تاریخی است که شروع شده است.
5) اگر خواستیم دُن کیشوت زمانه ی خود نباشیم، باید بفهمیم دست و دل مردم در اربعینها به چه تاریخی اشاره دارد تا گرفتار بی تاریخی نباشیم. آنچه میتوان گفت آن است که شیعه با رجوع میلیونی مردم به اربعین، زودتر از بقیه ی ملل، گذشته ی چند صدساله ی سرگردانیِ خود را بازخوانی میکند تا سالهای غفلت خود از حقیقت را جبران کند.
6) دشمن گمان میکرد حسین «علیهالسلام» را در روز عاشورا به قتل میرساند و در کربلا دفن میکند ولی خود حضرت خوب میدانند چه کاری را در تاریخ انجام دادند، لذا حضرت در آن روز خطاب به لشکر عمر سعد میفرمایند: «ثُمَّ ایْمُ اللَّهِ لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إِلَّا کَرَیْثِ مَا یُرْکَبُ الْفَرَسُ حَتَّى تَدُورَ بِکُمْ دَوْرَ الرَّحَى وَ تَقْلَقُ بِکُمْ قَلَقَ الْمِحْوَرِ»؛ (اللهوف على قتلى الطفوف، سید ابن طاوس، ص99) به خدا سوگند که به شما مهلتى بیش از زمان سوار و پیاده شدن یک سوارکار ندهند، تا آنکه آسیاب زمان شما را در زیر چرخش خُرد کند. و به حضرت زینب خبر میدهند که شما با عزت به شهر خود برمیگردید. حادثه ى کربلا در ظاهر چیز دیگرى را نشان میداد ولى حقیقت موضوع در عالم غیب با خط سبزى که داشت چیز دیگرى بود.
هلال بن نافع میگوید: «إِنِّی کُنْتُ وَاقِفاً مَعَ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِذْ صَرَخَ صَارِخٌ أَبْشِرْ أَیُّهَا الْأَمِیرُ فَهَذَا شِمْرٌ قَتَلَ الْحُسَیْنَ«علیهالسلام» قَالَ فَخَرَجْتُ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ فَوَقَفْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ«علیهالسلام»لَیَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ قَطُّ قَتِیلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیْئَتِهِ عَنِ الْفِکْرَةِ فِی قَتْلِه» (اللهوف على قتلى الطفوف، سید ابن طاوس، ص128). با سربازان عمر بن سعد ملعون ایستاده بودم که یکى فریاد برآورد: امیر، مژده، این شمر است که حسین «علیهالسلام» را کشته، گوید از میان لشکر بیرون شدم و در میان دو صف، بر بالین حسین ایستادم و او در حال جان کندن بود و به خدا قسم هرگز کشته ى آغشته به خونى را زیباتر و نورانی تر از او ندیدم و من آنچنان مات نور آن صورت و محو جمال آن قیافه شده بودم که متوجّه نشدم چگونه او را میکشند.
حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» آنچنان خود را موفق و پیروز احساس میکنند که نه تنها آنهمه زخم و شمشیر در مقابل آن پیروزى چیزى به حساب نمیآید، بلکه شمشیرى که دارد سر مبارکشان را جدا میکند چیزى به حساب نمیآورند. از جمله کسانیکه موضوع شادى حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» را ذکر کرده، خوارزمى در مقتل الحسین «علیهالسلام» است که میگوید: چون شمر بر سینه ى مبارک حضرت امام حسین «علیهالسلام» نشست و محاسنش را گرفت و آهنگ کشتن وى کرد، حسین «علیهالسلام» خندید و گفت: آیا مرا میخواهى بکشى؟ آیا مرا میشناسى؟»(4)
اینها همه حکایت از آن دارد که برای امام حسین «علیهالسلام» افق روشن است و حضرت میدانند چه راهی را به سوی بشریت گشودهاند.
7) در حماسه ی اربعین حسینی و حضور بیست میلیونی انسانهای وفادار به آرمانهای قدسیِ امام حسین «علیهالسلام» و مصمم در پشت کردن به فرهنگ یزید، خبر از آن میدهد که هویتی از شیعه در حال شکوفائی است و به بهترین شکل میخواهد از حیطه ی جهان استکباری با فرهنگ حضور مردم در صحنه ها عبور نماید و این نوع حضور آثار بسیار عمیقی در وجود تک تک انسانهای حاضر در این اقیانوس انسانی خواهد گذاشت و هرکس خود را یک اقیانوس انسانِ تمدن ساز احساس میکند.
8) در حماسه ی اربعین حسینی رفتارهایی از تمدن سازی شیعه ظهور میکند که هرگز به چشم فرهنگ غربی نمیآید، از مردان و زنان محترمی که با پای پیاده خود را به ساده ترین شکل در انبوه جمعیت غرق کرده اند تا از اَنانیّت خود هیچ چیز باقی نگذارند تا خادمان زوّار که با اندک بضاعت خود در خدمت زوّار قرار میگیرند همه در حال نشان دادن اهدافی برای زندگی دینی هستند و زوّار و خدمه میخواهند در راستای اهداف بزرگ خود صورت ایثار حسین «علیهالسلام» را در این صحنه ها به ظهور برسانند و با از خود گذشتگی خود به امام حسین «علیهالسلام» نزدیک شوند و نقش حسینی خود را در این تاریخ به فعلیت آورند.
9) شهدای کربلا به حاکمیت جهانیِ اسلام فکر میکردند و به نجات بشریت از جهالت و حیرت ضلالت(5)، و امروز در حماسه ی اربعین حسینی همان نگاه به صحنه آمده است تا در همایش بیست میلیونی مردمی معلوم شود شیعه تا چه اندازه قدرت تمدن سازی جهت به صحنه آوردن قدسی ترین تمدن را دارد.
10) پیاده روی اربعین حسینی با وجود خطراتی که یزیدیان ایجاد میکنند، عظمت عزم شیعه را در ادامه ی راه حسین «علیهالسلام» بیشتر نشان میدهد و شیعه میداند که با هر قدمی که برمیدارد یک حسنه برای او ثبت میشود و یک سیئه از او زدوده میشود «وَ رَفَعَ لَهُ درجَةً» و درجه ای بر شخصیت معنوی او افزون میگردد. زیرا وارد عالَمی شده که عشق حسین «علیهالسلام» برای او ایجاد کرده.
11) همانطور که امام عسکری «علیهالسلام» فرمودند زیارت اربعین تثبیت هویت شیعه بودن شیعیان است و اینکه تأکید دارند با پای پیاده این زیارت انجام گیرد؛ خبر از آن میدهد که بنا است حماسه ای در ذیل ارادت به امام حسین «علیهالسلام» و فرهنگ عاشورایی آن حضرت ظهور کند و شرایطِ هرچه بهترِ تحقق آن هدف، امروز به خوبی فراهم شده است. در روایت داریم: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِu، قَالَ: یَا عَلِیُّ! زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. فَإِذَا أَتَاهُ، وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِکَ أَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ أَبَداً».
على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق «علیهالسلام» نقل کرده که آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسین «علیهالسلام» را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمودند: کسیکه پیاده زیارت کند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى که برمیدارد، یک حسنه برایش نوشته، و یک گناه از او محو میفرماید، و یک درجه مرتبه اش را بالا میبرد. و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکّل او میفرمایند که آنچه خیر از دهان او خارج میشود را نوشته و آنچه شرّ و بد میباشد را ننویسند. و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى میگویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهلبیت رسولش صلوات الله میباشی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه ی خود نخواهد نمود. (کامل الزیارات، ص134)
عنایت داشته باشید حضرت صادق «علیهالسلام» چگونه روشن میکنند وقتی انبوه شیعیان با نظر به زیارت امام حسین «علیهالسلام» مسافتهای طولانی را پیاده طی میکنند به چه برکاتی نایل میشوند و با انس ملائکة اللّه با آنها چه انسانهای فرهیخته ای که حاصل آن زیارت و آن پیاده روی است به جامعه برمیگردند. ملائکه به او خطاب میکنند: «یا وَلِیَّ اللّه» آیا کسانیکه شایسته ی چنین خطابی میشوند و با غفرانی که نصیب آنها میشود و یک نحوه عصمت در شخصیت آنها پدید میآید، دیگر انسانهای معمولی خواهند بود؟ یا انسانی هستند با مسئولیتِ ساختن جهانی سراسر پاکی و ایمان؟
در روایتی دیگر حضرت صادق «علیهالسلام» روشن میکنند وقتی زائر حسین «علیهالسلام» پیاده به زیارت حضرت میرود، قبل از رسیدن به کربلا با پاک شدن از گناهانش و افزون شدن حسناتش در مقام اُنس با خدا قرار میگیرد و چون به حائر و حواشی قبر مبارک حضرت رسید، به مقام مصلحین برگزیده میرسد که دغدغه ی اصلاح جوامع بشری را دارند و چون زیارت او به اتمام رسید، به مقام فائزین و پیروزمندان صحنه ی تمدن سازی نایل میشود و حرکات او حتماً به نتیجه ی لازمِ خود میرسد تا آنجایی که رسول خدا (صلوات الله علیه وآله و سلم) از طریق ملائکة اللّه به او سلام میرسانند که تمام موانع تو در رابطه با انس با خدا برطرف شده.
راستی را انسان تا کجا باید صعود کند که رسول خدا (صلوات الله علیه وآله و سلم) یعنی انسانی که در فتح تاریخ جاهلیت تا آن اندازه پیروز شد، به او سلام برساند و او را از خودش بداند. آری حماسه ی اربعین حسینی ادامه ی همان فتح تاریخی است که رسول خدا (صلوات الله علیه وآله و سلم) پایهگذاری فرمودند: اصل روایت این است: «عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ «علیهالسلام»: یَا حُسَیْنُ! مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ «علیهالسلام» إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَامَضَى».
حسین ابن ثُویر میگوید: امام صادق «علیهالسلام» فرمودند: اى حسین! کسیکه از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین ابن على«علیهالسلام» باشد. اگر پیاده رود، خداوند منّان به هر قدمى که بر میدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو میفرمایند. تا زمانیکه به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف حق تبارک و تعالى او را از رستگاران قرار میدهند. تا وقتى که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام او را از فائزین محسوب میفرمایند. تا زمانیکه اراده ی مراجعت نماید در این وقت فرشته اى نزد او آمده و میگوید: رسول خدا (صلوات الله علیه وآله و سلم) به تو سلام میرساند و خطاب به تو میفرمایند: از ابتداء عمل را شروع کن، تمام گناهان گذشته ات آمرزیده شد. (کامل الزیارات، ص132).
حضرت صادق «علیهالسلام» یعنی پایهگذار هویت تشیع در روایتی دیگر روشن میکنند که چگونه قدمهایی که انسان به سوی زیارت امام حسین «علیهالسلام» برمیدارد به او قدرت تصرف در کلّ جهان را میدهد و خداوند تمام تقاضای او را برآورده میکند. روایت این است: «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَخْرُجُ إِلَى قَبْرِ الْحُسَیْنِ «علیهالسلام» فَلَهُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَوَّلِ خُطْوَةٍ مَغْفِرَةُ ذُنُوبِهِ، ثُمَّ لَمْ یَزَلْ یُقَدَّسُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَتَّى یَأْتِیَهُ فَإِذَا أَتَاهُ نَاجَاهُ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ: عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِکَ؛ اُدْعُنِی أُجِبْکَ؛ اُطْلُبْ مِنِّی أُعْطِکَ، سَلْنِی حَاجَةً أقضیها لَکَ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ «علیهالسلام»: وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعْطِیَ مَا بَذَلَ». (وسائل الشیعة، ج14، ص:421)
امام صادق «علیهالسلام» فرمودند: شخصى که به زیارت قبر حضرت حسین بن على «علیهالسلام» میرود، زمانیکه از اهلش جدا شد با اولین گامى که بر میدارد تمام گناهانش آمرزیده میشود. سپس با هر قدمى که برمیدارد پیوسته تقدیس و تنزیه شده تا به قبر برسد. و هنگامیکه به آنجا رسید حق تعالى او را خوانده و با وى مناجات نموده و میفرمایند: بنده من! از من بخواه تا به تو اعطاء نمایم، من را بخوان تا اجابتت نمایم، از من طلب کن تا به تو بدهم، حاجتت را از من بخواه تا برایت روا سازم. راوى میگوید، امام فرمودند: و بر خداوند متعال حق و ثابت است آنچه را که بذل نموده اعطاء فرمایند.
تفاوت درجه ی نتیجه در روایات فوق، به تفاوت درجه ی عزم و تصمیمی دارد که زائران در جان خود پروراندهاند.
«والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»
اصغر طاهر زاده
پی نوشت :
1) امام عسگرى«علیه السلام» میفرمایند: علامت مؤمن پنج چیز است؛ پنجاه و یک رکعت نمازگزاردن در هر شب و روز و زیارت اربعین، انگشتر به دست کردن و جبین را در سجده به خاک گذاشتن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را بلند گفتن.
2) تحلیلى از نهضت امام خمینى «رحمة الله علیه»، سید حمید روحانى.
3) و 1) سوره واقعه، آیه 46.
4) مقتل الحسین «علیه السلام»، خوارزمى، ص39 تا 42، نقل از کتاب « امام حسین علیه السلام» از محمد جعفر طبسى، ترجمه ی عبدالحسین بینش، ص381.
5) در زیارت اربعین اظهار میدارید: «السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ» تا آنجا که میگویید: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ».