به کسانیکه اهل گناه نیستند، و از سلامت دین برخوردارند، رواست که به گناهکاران ترحم کنند، و شکر این نعمت گذارند، که شکر گذارى، آنان را از عیب جویى دیگران بازدارد. چرا و چگونه آن عیب جو، عیب برادر خویش گوید؟ و او را به بلایى که خود او هم گرفتار است سرزنش میکند؟

آیا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را بخشید و گناهان او را پرده پوشى فرمود؟ چگونه دیگرى را بر گناهى سرزنش میکند که همانند آن را مرتکب شده! یا گناه دیگرى انجام داده که از آن بزرگتر است؟

به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها گناه کوچک انجام داده، اما در عیبجوئی از مردم بی پرواست، گناه بزرگترى انجام داده است.

اى بنده خدا، در گفتن عیب کسى شتاب مکن، شاید خدایش بخشیده باشد، و بر گناهان کوچک خود ایمن مباش، شاید براى آنها کیفر داده شوى. پس هر کدام از شما که به عیب کسى آگاه است، به خاطر آنچه که از عیب خود میداند باید از عیبجویى دیگران خوددارى کند، و شکرگذارى از عیوبى که پاک است او را مشغول دارد از اینکه دیگران را بیازارد. (خطبه 140)