احیاگری حسینی و احیای ارزشهای الهی
قیام امام حسین(ع) نسبت به دین و ارزشهای دینی یک حرکت احیاگرانه بود که با قیام الهی خود بسیاری از ارزشهای دینی که مهجور و متروک مانده بود احیا کرد. به طور کلی، وجه مشترک همه احیاگران اسلامی در دغدغه دین داشتن است. آنان گسستی را بین اسلام و جامعه احساس میکنند که مشاهده آن برای دیگران مقدور نیست یا لااقل به شکل بحرانی درک نمیکنند. این گسست ممکن است در مقام اندیشه و برداشت جامعه از اسلام باشد و نیز ممکن است که عمیقتر شده و عرصه سیاست و معیشت مسلمانان را نیز شامل شود. در این صورت، منطق احیاگری از سطح گفتمانهای نظری فراتر رفته و ناظر به عمل اجتماعی میشود. بنابر این، احیاگری دینی، هر دو عرصه فکر و عمل را در بر میگیرد.
«کار ویژه» آنان عبارت از اصلاح و تحکیم موقعیت ایمان و بسط معنویت در فضای فکری و اجتماعی جامعه اسلامی است.
از تعریف کار ویژه احیاگران دینی، دوره تاریخی و موقعیت اجتماعی که در آن به سر میبرند، روشن میگردد که احیاگران در عصر گسستهای معنوی، یا به تعبیر دقیقتر در عصر بحران معنویت و عبودیت به سر میبرند، در چنین عصری، جامعه و محییان در موقعیت تشدید فرایندهای دنیوی و غیر دینی شدن قرار دارند. بر مبنای مختصات تاریخی و موقعیتی احیاگران، میتوان گفت که کارویژه آنان نوعی رویارویی مستقیم با فرآیندهای عرفی کننده (دنیوی ساز) است. بر همین اساس است که جمع بین احیاگری و عرفی گرایی را تمنای محال میدانیم، زیرا این دو جریان در جهت کاملا مخالف و متضاد حرکت میکنند. عرفی گرایی در هر دوره و موقعیتی، مصداق خاصی دارد و به یک شکل ظاهر نمیگردد. از این رو، عرفی گرایی نیز همانند احیاگری دینی، صورتهای مختلفی را شامل میشود که در وصف «این جهانی شدن و دنیوی شدن» اشتراک دارند. لذا ظهور احیاگران دینی در هر دوره تاریخی، نقطه عطفی بر حرکت آرمانخواهی دینی و معنویت طلبی بشر است و نمیتوان نهضتهای احیاگرانه دینی را نفی کننده یکدیگر دانست.(۳۶)
۱- اصلاحگری امام حسین(ع) و احیای امر به معروف و نهی از منکر
انسان موجودی است دو بعدی، یک بعد او لجن و بعد دیگرش روح خدا، این دو بعد اگر با یکدیگر هماهنگ شوند، انسان را به پرواز در آورده و به خدا گونگی میرسانند، اما اگر هر یک از آن دو بعد مورد غفلت و بی توجهی قرار گرفت، دیگری به تنهایی تقویت میشود و انسان را یک بعدی و بی معنی و بی ارزش میکند. انسان را از جامعیت میاندازد، یا به زمین میچسباند و از هر چارپایی پستتر و مخربتر میکند و یا در آسمانهای رؤیایی و آرمانهای بی پایه میکشاند و از واقعیتهای این جهانی دور و ناآگاه میگرداند.
چون مردم بدین ناهماهنگی و ناسازگاری افتادند، تنها راه آن اصلاح آنان با وسایل و ابزارهای گوناگون در شرایط مختلف است. در شرایطی باید به ارشاد و راهنمایی و کار فرهنگی دست زد، در شرایطی باید به عمل پرداخت و با اقدامی سیاسی و مسالمت آمیز در اصلاح مجتمع و مردم کوشید، اما در شرایطی که قدرت حاکم با ابزارهای تبلیغاتی ذهن و اندیشه و عقل مردم را ربوده، به رگبارهای تند تبلیغات بسته است و با تنگناهای اجتماعی مجال هرگونه اندیشیدن و آگاه شدن درست را بر مردم بسته، آگاه شدن و اندیشیدن را در یک مسیر قرار داده است و کسی نمیتواند و نباید به شکل دیگری بیندیشد و از چیزی جز آنکه فرمانروایان میخواهند آگاه شوند، در شرایطی که اندیشه سازان داوری کردن در باره کارهای خوب و بد دیگران را فضولی در کار خدا جلوه میدهند و حکم کردن در باره هر کسی را به عهده خدا در روز رستاخیر میدانند و بس.
در هنگامه ای که مردم را محکوم و دست بسته مشیت پروردگار و قضا و قدر کردگار میدانند، در زمانی که جز تقلید از اهل حدیث چیز دیگری جایز نیست و بحث و استدلال و تعقل و تفکر، انسان را به شلاق و زندان و کشته شدن دچار میکند، نه موعظه و ارشاد و کار فرهنگی کارساز است و نه اصلاحات مسالمت آمیز مؤثر. تنها راه، در چنین شرایطی، وارد آوردن ضربه ای شدید، ایجاد زمین لرزه ای زیر و رو کننده و صور اسرافیلی، بیداری سازنده و از خواب مرگ برانگیزنده میباشد.(۳۷)
امام حسین(ع) در وقت خروج از مدینه در وصیتی که به برادرش محمد حنفیه کرده، به این هدف اصلاحی اشاره فرموده است و خروج خویش را با انگیزه «مطلب اصلاح در امت پیامبر» ، ذکر میکند:
«…انی لم اخرج اشرا و لا بطرا ولا ظالما و لا مفسدا و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر;(۳۸) همانا من برای ایجاد آشفتگی و خودنمایی و نابسامانی و ستمگری خروج نکرده ام، بلکه همانا من برای طلب اصلاح امت جدم قیام کرده ام و اراده کرده ام اینکه امر به معروف و نهی از منکر کنم».
در تعبیر «لطلب الاصلاح» نکته ای وجود دارد. امام(ع) نفرمود: «انما خرجت للاصلاح » بلکه فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح» یعنی من در جستجو و در پی اصلاح هستم. نظیر این تعبیر در سخنرانی امام(ع) برای نخبگان و علما هم هست که فرموده بودند: «ولکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک». این خطبه زمانی ایراد شد که هنوز صحبت از خروج و مبارزه با یزید مطرح نبود. امام(ع) در آخر این خطبه، دعا میکند و خطاب به خدای متعال میگوید:
پروردگارا! تو میدانی که هدف ما از این فعالیتهای سیاسی جز این نیست که معالم دین تو و معیارهای اسلامی را به مردم نشان دهیم.
یعنی نشان دهیم دین چیست و نشانه های آن کدام است و چگونه و با چه معیاری میتوان افراد دیندار و افراد بی دین را شناخت؟ و نیز هدف ما این است که اصلاح را در بلاد تو ظاهر کنم. کلمه «نظهر» دو معنی میتواند داشته باشد: اول اینکه روشن کنیم اصلاح چیست، و دیگر آنکه اصلاح را تحقق بخشیم و بر فساد، ظاهر و غالب گردانیم. هچنین حضرت در سفر حج در خطبه ای که در منا خواندند از اوضاع کشور اظهار ناخشنودی نمودند و جامعه را نیاز به اصلاحات دانستند:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تناقسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام ولکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یا من المظولمون من عبادک و یعمل بفرائضک و سنتک و احکامک;(۳۹) خداوندا تو خود میدانی عملکرد ما نه برای آن است که به ریاست و سلطنت دست یابیم یا از روی دشمنی و کینه توزی سخن بگوییم، لیکن پیکارها برای این است که پرچم آیین تو را بر افراشته و بلاد بندگان تو را آباد سازیم و به ستمدیدگان از بندگان تو امنیت بخشیم و احکام و سنن و فرائض تو را پیاده کنیم».
امام حسین(ع) در خطبه معروف منا با اشاره به جایگاه و اهمیت «امر به معروف و نهی از منکر» در اصلاح سازی جامعه میفرمایند:
«خداوند در این آیه (اشاره به آیه ۷۱ از سوره توبه: «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر») امر به معروف و نهی از منکر را اولین فریضه قرار داد، زیرا اگر به انجام این فریضه اقدام گردد تمام فرائض چه آسان و چه دشوار عملی میشود، علاوه بر این امر به معروف و نهی از منکر، دعوت کردن به اسلام است، هر گامی در طرد ستمگریها و مخالفت با ستمگران، و دعوت کردن به تقسیم عادلانه بیت المال و غنایم و گرفتن مالیات از چیزهایی که در اسلام مشخص گردیده و مصرف آن در جایگاه اصلی خویش است».(۴۰)
۲- تشکیل حکومت اسلامی
تردیدی نیست که رسالت بزرگ همه انبیا و اولیا خدا، مبارزه با ظلم و ستم و فساد و آرمان مشترک همه آنها، آزادی و سعادت و رفاه انسانها، و اجرای احکام الهی و ارزشهای انسانی است. این اهداف بدون از میان بردن نظامهای طاغوتی و تاسیس و تحقق حکومت دینی امکان پذیر نیست. از این رو حسین(ع) همچون پدر و نیای خویش افشای چهره واقعی مستکبران و مستبدان ریا کار و اسقاط حکومت جابر از آنان را از مهمترین وظایف دینی خویش میشمرد. به همین جهت در کنار پدر و برادرش برای این هدف مجاهدات بسیاری کرد و به ویژه پس از شهادت امام مجتبی(ع) به موازات افزایش ستم و فساد باند اموی کوشید تا با افشاگریهای به موقع پرده سالوس و ریا را از چهره آنان برگیرد و مردمان را نسبت به واقعیتهای تلخ جامعه اسلامی آشنا کند.(۴۱)
امام حسین(ع) در بخشی از دعای عرفه میفرمایند:
«فلم ازل ظاعنا من صلب الی رحم فی تقادم من الایام الماضیه والقرون الخالیه لم تخرجنی لرافتک بی و لطفک لی و احسانک الی فی دوله ائمه الکفر الذین نقضوا عهدک و کذبوا رسلک لکنک اخرجتنی للذی سبق لی من الهدی الذی له یسرتنی و فیه انشاتنی».
در این فقره امام حسین(ع) خداوند را میستاید که او را در زمان جاهلیت به دنیا نیاورده است، این نشان بلند نظری آنحضرت است. چون ممکن است کسی تبهکارانه به سر برد و برای توجیه تباهی خود بگوید: ما در زمان جاهلیت زندگی میکردیم و احکام الهی را نمیدانستیم و هر انسان جاهلی معذور است، اما روح بلند انسان کامل این را عذر نمیداند، بلکه میکوشد تا به احکام الهی عالم شود و بدون عذر باشد نه معذور.
حضرت ابا عبدالله(ع) به درگاه خداوند متعال عرضه میدارد: خدایا! تو را شکر میکنم که مرا در دولت زمامداران کفر به دنیا نیاوردی چون اگر قبل از اسلام به دنیا میآمدم از نعمت اسلام و معارف عمیق آن محروم میشدم، اما تو بر من منت نهادی و پس از سپری شدن دولت کفر و استقرار دولت اسلام مرا به دنیا آوردی.
این سخن، تشویق به حکومت اسلامی و تلاش برای استقرار نظام الهی است. چون اگر کسی بخواهد شکر نعمت به دنیا نیامدن در دولت کفر را بجا آورد باید برای براندازی دولت کفر و حاکمیت شرک و تشکیل حکومت اسلامی و حفظ آن تلاش کند. برای اینکه با وجود حکومت کفر، رسیدن به معارف الهی و اخلاقی انسانی هر چند که متعذر و ممتنع نیست لیکن دشوار خواهد بود و توفیق زمزمه و مناجات با خدا در لوای حکومت اسلامی و حاکمیت دین آسانتر است و سالار شهیدان نیز برای همین منظور قیام کرد تا در پرتو نظام اسلامی، آیندگان نیز همانند خود آن حضرت مشمول الطاف و برکات دولت حق گردند و در پناه دولت اسلام بر حاکمیت قرآن احیا شوند، از این رو فرمود: من علیه حاکمیت ستم قیام کردم تا کفر را بر اندازم و اصلاح در امت جدم محمد(ص) ایجاد کنم: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی».(۴۲) آن روح بزرگوار حماسی این هدف را پی گرفت تا سرانجام به مقصود خویش نایل آمد.
۳- احیای کتاب و سنت
یکی از احیاگریهای امام حسین(ع)، احیای کتاب و سنت بود.(۴۳) در قیام کربلا هدف آن است که با مجاهدت عاشوراییان، دین اسلام عزت خویش را باز یابد و حرمتهای الهی دیگر بار محترم شمرده شوند و دین خدا یاری شود.
در سخنان سیدالشهدا(ع)، هم نمونه هایی از مرگ سنتها و حیات بدعتها و جاهلیتها مطرح است، هم نکته هایی از باز آفرینی ارزشهای فراموش شده و احیاگری نسبت به اصول از رمق افتاده. امام حسین (ع) چنانکه گذشت، در نامه ای که خطاب به مردم بصره مینویسد، میفرمایند:
«و اناادعوکم الی کتاب الله و سنه نبیه (ص) فان السنه قد امیتت و ان البدعه قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد;(۴۴) من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) فرا میخوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی کنید، شما را به راه رشاد، هدایت میکنم».
در مسیر راه، وقتی به فرزدق بر میخورد، اوضاع را چنین ترسیم میکند:
«ای فرزدق این جماعت، اطاعت خدا راه گذاشته اند، پیرو شیطان شده اند، در زمین به فساد میپردازند، حدود الهی را تعطیل کرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آن خویش ساخته اند. من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم، برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آنکه «کلمه الله» برتر باشد.»(۴۵)
این هدف و فلسفه قیام را از زبان فرستاده امام، حضرت مسلم بن عقیل هم در کوفه میشنویم. وقتی مسلم بن عقیل را دستگیر کرده و به دارالاماره آوردند، ابن زیاد او را به شورشگری و تفرقه افکنی متهم ساخت. حضرت مسلم با شهامت او را چنین پاسخ داد:
«چنان نیست که میگویی! مردم این شهر بر این باورند که پدرت نیکمردانشان را کشته و خونهایشان را ریخته و همچون شاهان ایران و روم رفتار کرده است. ما آمدیم تا به عدالت دعوت کنیم و به کتاب خدا فرا خوانیم.»(۴۶)
این تهمت و وضع آن در مورد خود امام حسین(ع) هم گفته شده است. عمر بن سعد، پس از بیرون آمدن امام حسین(ع) از مکه و عزیمت به سوی کوفه، نامه ای به او نوشت و از او خواست که از این مسیر برگردد و تفرقه افکنی نکند که هلاک شود! حضرت در پاسخ او نوشت:
«کسی که دعوت به سوی خدا کند و عمل صالح انجام دهد و بگوید من از مسلمانانم، هرگز دشمنی و مخالفتی با خدا و رسول نکرده است».(۴۷)
و بدینگونه حرکت خویش را، حرکتی خداجویانه و اصلاحگرانه خواند، نه شورشی تفرقه انگیز، تا بهانه کشتن او به حساب آید.
جمع بندی و نتیجه گیری
با توجه به مطالبی که گذشت، در بسیاری از نهضتها، پس از مدتی که از دوران آغازین آن میگذرد و کسانی به ناروا به مسند قدرت و ریاست تکیه میزنند، هدفهای نخستین و ارزشهای متعالی که در شعارهای نهضت مطرح میشده، کمرنگ میشود، یا فراموش میگردد. آنچه از دین نیست (بدعت) وارد دین میشود و آنچه از پایه های اصلی و اولیه انقلاب دینی و مکتبی است، از یاد میرود و رویه های مغایر با سنتهای نخستین رایج میشود و قانون و حکم الهی نقض میشود. مردم نیز به تاریخ، به این انحرافها و بدعتها خو میگیرند و عکس العمل چندانی از خود نشان نمیدهند. گاهی از شعائر و برنامه ها و سنتها، اسکلتی بی روح و تشریفاتی ظاهری بر جای میماند که چندان اثر گذار هم نیست.
در چنین موقعیتهایی دلسوزان آن نهضت یا وارثان آن مکتب و دین، برای احیای مجدد پیامها و محتواها و دعوتها و هدفهای آغازین، دست به کار میشوند، تا جامعه خفته را بیدار کنند و به اصول مکتب و بایدهای دین توجه دهند. اینکار، گاهی با فداشدن مال و جان همراه است و احیاگران سنتهای دینی باید خود را فدا کنند تا جامعه بیدار و دین احیا شود. نهضت کربلا هم یک حرکت احیاگرانه نسبت به اساس دین و احکام الله بود.
در مطالعه سخنان امام حسین(ع) تکیه فراوانی روی احیای دین و اجرای حدود الهی و احیای سنت و مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حکم خدا و قرآن دیده میشود.(۴۸) همانطور که گذشت در عصر امام حسین(ع) ارزشهای دینی متزلزل شده و آفات و آسیبهای مختلفی اندیشه، جامعه و فرهنگ دینی مسلمانان را در بر گرفته بود. و امام حسین(ع) با تکیه بر کتاب الهی و سنت نبوی(ص) در صدد احیای دین و ارزشهای دینی برآمد و با جان و دل و با تمام وجود به قیام علیه بدعتها و بی عدالتیها همت گمارد.
در بین آسیبهای گوناگونی که عصر امام حسین(ع) به آنها مبتلا بود، آسیب شناسی باورها و عقاید دینی و آفت زدایی از آنها نقش به سزایی در قیام حسینی ایفا کرد، چرا که به قول علمای جامعه شناسی معرفت، معمولا مطرح شدن آراء و عقاید کلامی و فلسفی، موجب پیدایش و شکل گیری بسیاری از نهضتهای سیاسی، اجتماعی و دینی میشود.
مهمترین مؤلفه هایی که امام حسین(ع) در احیاگری دینی خود بر آنها تاکید داشتند عبارتند از:
۱- اصلاح جامعه مسلمین و احیای امر به معروف و نهی از منکر.
۲- تشکیل حکومت اسلامی.
۳- احیای کتاب و سنت.
و من الله التوفیق
اللّهمّ عجّل لولیک الفرج
به قلم وزین: محمد مهدی عباسی
پی نوشت ها:
۳۶) داود مهدوی زادگان، امام خمینی; احیاگزار معنوی، حضور، ش ۳۴، ص ۱۶۱٫
۳۷) پیام ها و دستاوردهای نهضت عاشورا، حضور، ش ۱۱، ص ۹۹ – ۱۰۰٫
۳۸) سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسین (ع)، دفتر نشر فرهنگی اسلامی، ص ۱۵۲
۳۹) محمدتقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، مؤسسه امام خمینی، ص ۱۳۲٫
۴۰) محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین، نشر مشهور، ص ۲۶۹٫
۴۱) عبدالله جوادی آملی، حماسه و عرفان، نشر اسراء، ص ۲۳۳ – ۲۳۲٫
۴۲) بحار، ج ۴۴، ص ۳۲۹٫
۴۳) نک: روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸فروردین ۷۶، ص ۱۲٫
۴۴) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۶۶٫
۴۵) سبط بن الجوزی، تذکره الخواص، موسوعه اهل البیت، ص ۲۱۷٫
۴۶) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۸۲٫
۴۷) همان، ص ۲۹۲٫
۴۸) نک: پیام های عاشورا، ص ۲۲۰ – ۲۲۱٫
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی، شماره ۲۵