امام زمان (عج) کیست؟
امام زمان (عج) کجاست؟
چه نسبتی بین ما و ایشان برقرار است؟
چرا در غیبت به سر میبرند؟
چرا از او محروم هستیم؟
ما چه نقشی در غیبت او داریم؟
چرا امام علی (ع) ایشان را در بین شیعیان ، آواره ، طرد شده و تنهای تنها میداند؟
ما برای رفع مظلومیت و آوارگی و غربت ایشان چه باید کنیم؟
کوتاهی در حق ایشان چه آثار و خطراتی دارد؟ و...
پاسخ این سؤالات مهم و کلیدی و دهها سؤال دیگر را در این نوشتهی کوتاه مطالعه فرمایید.
حقیقت انسان
انسان هر چند در بُعد طبیعى و دنیایى اش داراى ابعاد جمادى ، گیاهى و حیوانى است ، اما حقیقت او و کمالات او به عنوان یک انسان که میتواند مظهر خدا و خلیفه او باشد ، از سنخ کمالات جمادى ، از قبیل وزن ، حجم ، بدن ، رنگ ، بو و کمالات گیاهى از قبیل رشد ، تغذیه ، قدرت بدنى و... نیست. همچنین انسانیت او به غرایز و عواطف حیوانى از قبیل انواع شهوات حیوانى ، تشکیل خانواده و تشکیل اجتماع و طى مدارج اعتبارى در اجتماع ، کار ، تفریح ، مسکن گزینى و... نمیباشد ، بلکه حقیقت او و کمالات او غیر از این کمالات است. خداوند انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و به فرشتهها امر کرد تا بر او سجده کنند و آنها را خادم او قرار داد. در عظمت مقام انسان همین بس که خداوند از روح خود ، در او دمیده و حقیقت او را همان روح الهى قرار داده است و او را خلیفه خود در زمین و مظهر تمامى اسماء و صفات خود گردانید ؛ یعنى به انسان وجود نامحدودى عطا کرده که میتواند تمامى اسماء و صفات خداوند را - که نامحدود است - در خود ، جلوه گرکند. در نتیجه ، حقیقت انسان یک حقیقت فوق طبیعى و غیر دنیایى است که از عوالم فوق طبیعت به جسم و کالبد او تعلق گرفته است. وجود فوق طبیعى و الهى انسان ، پس از اقامت موقّت در زمین ، بسوى اصل و حقیقت خود ، یعنى جایگاه روح الهى بازگشت صعودى دارد. (اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ ؛ ما از خداییم و به سوى او باز مىگردیم.) . لذا حرکت در این مسیر و رسیدن به جوار رحمت الهی با شناخت و معرفت امکان پذیر است. امیرالمؤمنین«ع» میفرمایند: «رَحِمَ اللَّهُ امْرِءاً عَلِمَ مِنْ اَیْنَ وَ فى اَیْنَ وَ اِلى اَیْنَ ؛ خدا رحمت کند کسى را که بداند از کجا آمده ، درکجا هست و به کجا مىرود.» امّا سؤالی که به ذهن خطور میکند این است که انسان چگونه میتواند به این سه مرحله ، علم پیدا کند؟ دو مرحله «من أین» (از کجا آمده) و «إلی أین» (به کجا میرود) مربوط به ماوراى طبیعت است که علم آن در اختیار معصومین میباشد و مرحله «فی أین» (در کجا هست) مربوط به عالم طبیعت است که شناخت آن به پنج مرحله مهم به شرح ذیل ، تقسیم میشود:
1 ـ شناخت جسم انسان .
2 ـ شناخت روح انسان .
3 ـ شناخت رابطه جسم و روح و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر .
4 ـ شناخت عالم طبیعت بدون انسان .
5 ـ شناخت رابطه طبیعت با انسان (یعنى مجموع روح و بدن او) و کیفیت تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر.
هر مکتبى که بخواهد همه مصالح بشر را تأمین و تضمین کند و او را به خوشبختى برساند ، باید مبتنى بر شناخت انسان در دو مرحله فوق طبیعى و شناختهاى پنجگانه مربوط به عالم طبیعت باشد. اگر مجموعه دانش بشرى درباره پنج مرحله طبیعت و نیز در مرحله ماورای طبیعت را ملاحظه کنیم ، خواهیم دید که بشر با همه پیشرفتهایى که داشته ، به دانش اندکى از هر یک از این علوم پنجگانه رسیده است. از دانشمندان علوم مرتبط به این پنج مرحله طبیعت هیچ کس چنین ادعایى نکرده است که به تمام دانستنیها دست یافته ، بلکه به عکس بسیارى از دانشمندان بزرگ در هر یک از این رشتههاى پنجگانه به عجز و اندکى دانش خود در برابر همه آن چه که باید و مىخواهند بدانند ، اعتراف کرده اند. با این وصف ، پس چه کسى این علوم را در اختیار بشر قرار میدهد و اساساً به سراغ چه کسى باید رفت؟ پاسخ بسیار روشن و بدیهى است. باید به سراغ کسى رفت که انسان را با تمام ابعاد وجودیاش و براى رسیدن به هدفى بس بزرگ و عالى خلق کرده و تمام سه مرحله عالم وجود را ایجاد نموده است. آرى باید به سراغ خداوند علیم و حکیم رفت ، چرا که غیر از او هیچکس این سه مرحله را به طور کامل نمى شناسد.
اصل اصالت تخصص
اصل اساسى و فطرى پذیرفته شده در بین همه انسانها ، تبعیت محض و بىچون و چرا از متخصّص در هر کارى است. همه انسانها فطرتاً و عقلاً به این قانون الهى مجهز هستند که در هر کارى که خود درباره آن ، آگاهى و تخصّصى ندارند ، به سراغ متخصّص آن کار میروند ، کوتاهى در شناخت متخصّص و راه اصلى و حقیقى موجب هلاکت و بدبختى انسان خواهد بود.
متخصص کیست؟
حال باید دید که خداوند چگونه انسان را هدایت نموده و اطلاعات مربوط به پیمودن مسیر دنیا تا آخرت (ابدیت) را چگونه در اختیار وى قرار داده است؟ خداوند بزرگ و مهربان هدایت خود را از طریق انسانهاى برگزیدهاى که داراى علم الهى لازم براى هدایت بشر و عصمت هستند ، انجام داده است. نبود رهبران متخصّص و معصوم و دینى قابل اعتماد و شفاف ، خلاف حکمت خداوند و هدف خلقت انسان است ، یعنى بدون وجود رهبر و دین قابل اعتماد ، نظام خلقت انسان پوچ و بیهوده است و خداوند از چنین خلقتى و چنین کارى منزه و مبرّاست. با توجه به این حق مسلم انسان ، خداوند در تمام تاریخ حیات او بر روى زمین ، همیشه رهبرانى معصوم و متخصّص در اختیار او قرار داده است تا هیچ کس حجّتى برخدا نداشته باشد. قرآن درباره این حقیقت که هر انسان و قومى نیاز به راهنماى لایقی دارد و این امر را فقط و فقط باید خداوند تأمین کند ، چنین میفرماید :
«انَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ ؛ همانا تو فقط بیم دهندهاى و براى هر مردمى رهبرى است.»
امام باقر«ع» درباره این آیه میفرمایند :
«رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ لِکُلِّ زَمانٍ هادٍ یَهْدیهِمْ اِلى ما جاءَ بِه نَبِىُّ اللَّهِ ثُمَّ الْهُداةُ مِنْ بَعْدِه عَلِىٌّ ثُمَّ الْاوصِیاءُ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ؛ رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) بیم دهنده است و در هر دورانى از ما رهبرى است که مردم را بر آن چه که پیامبر خدا آورده رهبرى کند ، سپس رهبران پس از وى ، على«علیهالسلام» و اوصیاى پس از او هستند یکى پس از دیگرى.»
ضرورت شناخت اهلبیت «علیهالسلام»
بدون شناخت اهلبیت امکان برقرارى یک ارتباط صحیح بین ما و آنها وجود ندارد و بدون برقرارى یک ارتباط صحیح هرگز نمیتوان راه راست و طریق خوشبختى را که باید مبتنى بر تخصصهاى هفتگانه باشد ، پیمود. ضرورت شناخت امام زمان (عج) و پیوند با او به دلیل اهمیت حیاتى و غیر قابل انکارى است که شناخت امام و به خصوص امام زمان«عج» یعنى رهبر و الگوى زمان و تنها عامل پیوند ما با خداوند و آسمان دارد ، پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِه ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً ؛ هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد ، به مرگ جاهلیت مرده است.» نشناختن امام زمانِ خود ، به معنى عدم ارتباط با امام است و این یعنى قطع پیوند هدایت با خداوند ، که همان مرگ جاهلیت و خروج از دین و گمراهى است.
خوشبختی یا بدبختی هر کس در گرو شخصیت امام اوست
قرآن کریم سرنوشت انسانها و خوشبختى یا بدبختى آنها را درگرو نوع ارتباطشان با امام زمانشان میداند و چنین میفرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ؛ روزى که هر قومى را با امامشان دعوت مىکنیم.»
امام باقر«علیهالسلام» درباره این آیه مىفرمایند: «در آن روز رسول خدا و حضرت امیر و حسن بن على و حسین بن على با قوم خود مىآیند و هر کس که در عصر هر امامى از دنیا رفته ، آن روز با آن امام محشور میشود.» آرى ، هر کس روز قیامت با امام زمان خودش محشور میشود تا در محکمه عدل الهى پاسخگوى این سؤال باشد که با امام زمانى که خداوند او را منصوب کرده است و شناخت او ، ارتباط و پیوند با او و تبعیت از او بر شما واجب شده ، چه کردید؟ رهبر یعنى کسى که انسان عملاً و از صمیم قلب حاکمیت او را مىپذیرد و اندیشه و دستورش را اجرا مىکند. پس کسى که ادعا مىکند ، حضرت مهدى«عج»روحی فداه امام اوست ، ولى در اعمال و رفتار و تصمیمگیرى و اندیشهاش از شخصیتهاى فاسد و منفور امام زمان«عج»روحی فداه و کسانى که هیچ سنخیتى با حضرت ندارند ، پیروى کند و آنها را الگوى خود قرار دهد ، خود را فریب داده ، زیرا امام واقعى هر کسى الگوى عملى اوست ، نه امام ادعایى و شعارى او.
رابطه وجودی ما و اهلبیت «علیهمالسلام»
اهلبیت اصل و حقیقت ما بوده و رابطه ما با آنها یک رابطه وجودى است. آنها همان روح خداوند هستند که در همه انسانها پرتو و تجلّى دارند و همه ما ذاتاً سهمى از وجودمان از سنخ وجود آنها و تابش و تجلّى آنهاست. در زیارت جامعه کبیره مىخوانیم: «اَرْواحُکُمْ فِى الاَرْواحِ وَ اَنْفُسُکُمْ فِى النُّفُوسِ؛ روحهاى شما در روحها و جانهاى شما در جانهاست.» نسبت آنها به ما از نسبت پدر و مادر به ما بسیار نزدیکتر و شدیدتر و قویتر است. والدین ما اصل و ریشه جسمانى و بُعد حیوانى و مادّى و دنیایى ما هستند ، در حالى که آنها اصل ، حقیقت روح ، ذات ما ، ریشه بُعد انسانى ، الهى و ابدى ما هستند و به همین دلیل پس از خداوند از همه کس حتى از والدین و تمام عزیزان ما ، در دنیا براى ما عزیزتر و مهمتر هستند. آنها اصل ، والدین قدسى و آسمانى ما هستند که واسطه عشق ما به خداوند و رساننده ما به حق تعالى میباشند. معصومین کسانى هستند که بدون توسل به آنها و بدون شروع از آنها پیوند ما و اتصال حقیقى ما با خداوند محال است. چنان که در زیارت جامعه کبیره این حقیقت را اینگونه مىخوانیم: «مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِکُمْ؛ هر کسى که اراده رسیدن به خدا را کرد ، از شما شروع مىکند.» یتیم حقیقى کسی نیست که از پدر و مادر جسمانىاش جدا بیفتد ، بلکه یتیم حقیقى آن است که از حقیقت روحش و وطن جانش دور بیفتد. به همین دلیل در فرهنگ دینى ما به کسانى که از پیامبر و آل ایشان دور افتادهاند و فاصله پیدا کردهاند، لفظ «یتیم» اطلاق شده است.
اهلبیت«علیهمالسلام» پدران حقیقی ما هستند
امام عسکرى«علیهالسلام» میفرمایند: «سختتر از یتیمیِ کسى که پدر خود را از دست داده است ، یتیمی کسی است که از امام خود جدا و محروم است و نمىتواند به او دسترسى پیدا کند و نمیداند که وظیفهاش در احکام دینى مورد ابتلاى او چیست. بدانید ، هر کسى او را هدایت و راهنمایى کند و آیین ما را به او بیاموزد ، در پیشگاه خداوند همراه ما و در جایگاه ماست.» رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیرالمؤمنین «علیهالسلام» چنین میفرمایند: «یا عَلِىُّ اَ نَا وَ اَنْتَ اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ وَ مِنْ حُقُوقِ الاْباءِ وَ الْاُمَّهاتِ اَنْ یَتَرَحَّمُوا عَلَیْهِمْ فِى الْاُوقاتِ لِیَکُونَ فیهِمْ اَداءُ حُقُوقِهِمْ؛ اى على! من و تو پدران این امّت هستیم و از حقوق پدران و مادران بر فرزندان این است که در اوقات مقتضى بر پدر و مادرشان رحمت آوردند تا اداى حقوقشان نموده باشند.» طبق این فرمایش زمانى خواهد رسید که بر همه امّت واجب است که همه رحمت خود را متوجه پدران معنوى خود نمایند و به اداى حقوق و وظیفهاى که به عنوان فرزند بر عهدهشان گذاشته شده ، بپردازند. ولى افسوس که امّت اسلامى هیچگاه به آن اوقات توجه نکرد و پس از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) اهل بیت عزیز یکى پس از دیگرى در برابر بىتوجهى و قساوت مردم به شهادت رسیدند و جز عدّهاى اندک ، هیچ کس به وظیفه فرزندى خود ، عمل نکرد. بزرگترین مصیبتی که پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم)، اتفاق افتاد که هنوز بشریت در حال پرداختن تاوان آن و چشیدن آثار این مصیبت است ، حذف خاندان رسالت و اهلبیت از رهبرى و هدایت کامل مردم بود. با حذف آنها بشریت دچار بزرگترین خسران و مصیبت شد؛ چرا که جریان هدایت انسانها به طور کلان و فراگیر از دست رهبران متخصّص و معصوم الهى خارج شد و به دست افراد جاهل و جاهطلب افتاد که روند آن ، متأسفانه تاکنون ادامه داشته و دارد. سؤال و دغدغه اصلى و مهم این است که در حال حاضر ما با پدر حقیقى و مظلوممان چه مىکنیم؟ آیا به وظیفه فرزندى که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) از ما انتظار دارند ، عمل مىکنیم؟!
مهربانی ، مظلومیت ، اضطرار
سخن در مظلومیت چنین امام و چنین پدر مهربانى است که قدر او ناشناخته مانده و محبّتها و مهرورزیهاى پدرانهاش بدون پاسخ مانده است. نکته مهمى که درباره مظلومیت حضرت صاحب «عج»روحی فداه باید مورد توجه قرار گیرد این است که ایشان با وجود جایگاه عظیمى که در عالم وجود و در نزد خداوند دارند ، همچنین با توجه به عاطفه و محبّت عظیم الهى و جایگاه پدریشان ، هیچ نیاز و وابستگى به ما ندارند. محبّت حضرت به همه ما که فرزندان او هستیم ، به اندازه شناخت و ارزشى است که ایشان از ما سراغ دارند ، امّا او ما را همانطور که خداوند آفریده ، یعنى به بلنداى ابدیت مىبیند. او ما را با گوهر با ارزش انسانى و نفخه الهى که در ماست ، مىبیند ؛ یعنى موجودى با فطرت الهى ، با ارزشى بىنهایت که میتواند در همسایگى و همراهى حضرت ، در جوار رحمت الهى و در ظرف ابدیت و با اتصال به دریاى بىانتهاى کمالات ، زندگى کند. آرى ، ما براى همراهى و همسایگى و پیوند با امام زمان«عج»روحی فداه براى ابدیت و لقاى خداوند آفریده شدهایم. بنابراین نوع محبّت و عاطفه پدرى حضرت به ما یک محبّت معمولى و طبیعى که توأم با نیاز و طمع باشد ، نیست. او اصل و ریشه ماست که فرزندانش با او نهایت پیوستگى و اتصال را - آن هم در ابعاد بىنهایت و ابدى – دارند. حضرت به شدّت دل نگران و مراقب اوضاع شیعیان و دوستانش مىباشد ، شریک غم آنهاست و در مصائب آنها مصیبتزده و گریان است. در شادیهاى آنها شاد و در غمهایشان غمگین است. این نوع خواستن و محبّت ، عمیقترین و زیباترین و خالصترین نوع خواستن و محبّت است زیرا در آن ، هیچ نوع شائبه نیاز و خودخواهى وجود ندارد. همین مسأله ، شدت مظلومیت حضرت و عمق ظلمى که به او شده و میشود را بیشتر نشان میدهد. اگر در والدین معمولى و دنیایى درجات شدید عاطفه و محبّت وجود دارد ، در مقابل نیازى هم هست که تأمین مىشود ، ولى در حضرت یک محبّت و عاطفه خالص ابدى وجود دارد که فقط و فقط به وجود ما تعلق مىگیرد. او پدرى است با میلیونها فرزند و با مهربانى و عاطفهاى نامحدود به یکایک فرزندانش. چقدر سخت و غمانگیز است ، براى حضرت که با داشتن چنین روح و عاطفهاى نسبت به میلیونها فرزندش ، آنها را در وضعیتى اسفبار و دور افتاده و غافل و نامهربان با پدر مىبیند. او مىبیند که فرزندانش با وجود نیاز شدیدى که به او دارند و خطرهاى بزرگى که همه هستى و سعادت دنیا و آخرت آنها را تهدید مىکند، تنها منجى و پناهگاه خود و پدر قوى و دلسوز خود را رها کردهاند و به جاى اینکه به سراغ او بروند و به او پناه ببرند ، به ورطههای خطر نزدیک شده ، دچار مصائب و سختیهاى فراوان مىشوند و با وجود این به قهر و فرار خود از تنها پناهگاه و منجى خویش و چنین پدر عزیزى ادامه مىدهند. ببینیم اول مظلوم عالم على«علیهالسلام» که مهدى موعود«عج»روحی فداه وارث او در مظلومیتى بزرگتر است ، چگونه درباره تنهایى و مظلومیت فرزندش سخن مىگویند و چگونه او را معرفى مىنمایند: «هُوَ الطَّریدُ الشَّریدُ الْفَریدُ الْوَحیدُ؛ صاحب این امر ، (امام زمان«عج»روحی فداه) طرد شده و آواره و تنهاى تنهاست.»
بی لیاقتی ما ، دلیل محرومیت ماست
امام باقر«علیهالسلام» میفرمایند: «اِذا غَضِبَ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى عَلى خَلْقِهِ نَحَّانا عَنْ جَوارِهِمْ؛ هرگاه خداوند تبارک و تعالى بر خلقش خشم کند ، ما را از مجاورت آنها دور کند.» بنابر این علّت اینکه اینگونه دعاها هر چند مفید هستند ، ولى هنوز به اجابت نرسیدهاند ، این است که ما به اندازه کافى در راه از بین بردن موانع ظهور قدم برنداشتهایم پس اگر در دعاهایمان از خداوند تعجیل در ظهور حضرت را مىخواهیم و یا به خود حضرت عرض مىکنیم که در ظهور تعجیل فرما ، باید خود نیز نسبت به امر ظهور ، همّت و آمادگى متناسب با این درخواست تعجیل را داشته باشیم. این امر نیاز به اقداماتی دارد که ما باید خودمان زمینه آن را فراهم سازیم که از آن جمله: خودسازى ، برداشتن موانع ظهور ، تبلیغ و شناساندن حضرت به جامعه جهانى است. پیامبر گرامی اسلام میفرمایند: «اَلدّاعى بِلا عَمَلٍ کَالرَّامى بِلا وَتَرٍ؛ کسى که دعا مىکند و عمل نکند ؛ مانند کسى است که با کمانِ بدون زه تیراندازى کند.»
انقلاب اسلامى ، مژده حکومت صالحان
اینک سؤال اساسى این است که در آستانه ظهور که همه جا را ظلم و تباهى فرا گرفته ، سربازان و یاوران امام زمان«عج»روحی فداه چگونه و از کجا تأمین مىشوند؟ آیا مىتوان امیدى به پیدایش این همه فطرت حق گراى و حق جو و این همه فدایى امام زمان«عج»روحی فداه داشت؟ با کمال خرسندی و با امید و شادى حقیقى پاسخ مىدهیم: آرى. پیامبر گرامى اسلام مژده چنین تحوّل عظیمى را در آستانه ظهور چنین داده است: «یَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّؤُونَ لِلْمَهْدِىِّ سُلْطانَهُ؛ مردمى از مشرق قیام میکنند و مقدمه سلطنت مهدى را فراهم میکنند.» امام باقر«علیهالسلام» با بینش الهى خود ، بشارتى بزرگ به ملّت ایران مىدهند و درباره ریشه انقلاب اسلامى ایران ، کشتهها و آینده آن ، چنین مىفرمایند: «کَاَنّى بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الحَقَّ فَلا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلا یُعْطَوْنَهُ فَاِذا رَأَوْا ذلِکَ وَصَفُوا سُیُوفَهُمْ عَلى عَواتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ ما سَأَلُوا فَلا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لا یَدْفَعُونَها اِلاَّ اِلى صاحِبِکُمْ قُتَلاهُمْ شُهَداءُ أَما اِنّى لَوْ أَدْرَکْتُ ذلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاَمْرِ؛ گویا مردمى را مىبینم که در مشرق قیام کردهاند و حق را مىطلبند ، ولى به آنها داده نمىشود ، سپس دوباره آن را مىطلبند ، ولى باز هم به آنها داده نمىشود. پس چون وضع را چنین دیدند ، شمشیرهایشان را بدوش میگیرند (و به جهاد میروند) در نتیجه خواستهشان داده مىشود ، امّا آنها نمىپذیرند (با طاغوت کنار نمىآیند) تا آن که برمىخیزند (و به مبارزه و جهاد علیه ظلم و استکبار ادامه مىدهند) و آن (حکومت) را تنها به مولاى شما (صاحب الزمان«عج»روحی فداه) میدهند. کشتههاى آنها شهید هستند. بدانید که اگر من آن زمان (انقلاب اسلامى) را درک کنم ، خود را براى صاحب این امر (صاحب الزمان«عج»روحی فداه) حفظ خواهم کرد.» همانطور که مىبینیم حضرت باقر«علیهالسلام» انگیزه انقلاب را حقطلبى مردم معرفى مىنماید و انگیزه و نیّت این مردم را که خواهان حکومت اسلامى مبتنى بر فقه و آیین تشیع بوده ، تأیید فرمودهاند. حضرت به فراز و نشیبها و چند مرحلهاى بودن این انقلاب نیز تصریح فرمودهاند که شاید مراد قیام مردم در مرحله اول در 15 خرداد 1342 باشد که به خواستهشان نرسیدند و بار دوم در سال 1357 قیام کردند و با مقاومت رژیم و کشتار رو به رو شدند. پس از آن که شاه به عذرخواهى افتاد و قول داد خواستههاى مردم را عملى کند و اصلاحاتى در کشور انجام دهد ، مردم قولها و وعدههاى اصلاحى او را نپذیرفتند و قیام را تا پیروزى ادامه دادند. حضرت باقر«علیهالسلام» بر دهان یاوه گویان فاسدى که هرگز شجاعت و همّت مبارزه با دشمنان دین را نداشتند و ندارند و همیشه خود را پشت چهرهها و نقابهاى تقدّس و تدین پنهان کرده و به این انقلاب و رهبرى آن ، انتقاد میکردند که چه کسى جواب این خونها را خواهد داد و چرا باید اینقدر خونریزى شود ، مشت محکمى زده و مىفرمایند: «کشتههاى آنها شهید هستند.» و این حرکت را تا زمانى که به ظهور حضرت منجر شود ، تأیید مىنماید و با این تأیید نیز مشت محکمى بر دهان کسانى که به هشت سال دفاع مقّدس و شهادت رزمندگان اسلام ایراد گرفته و مىگیرند ، مىکوبند و بودن در بین این مردم را آرزو مىکنند. همانطور که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بودن با مردم را به همه توصیه فرمودند. آرى چنین است که خمینى کبیر(ره) ، رهبری با عظمت که تاریخ پس از معصومین رهبرى به عظمت او ندیده است ، آرزو میکند که خداوند او را با بسیجیانش محشور نماید. و در پایان حضرت به همه تردیدها و شبههها و سستىها تیر خلاص زده؛ نه تنها آینده این انقلاب را روشن و تضمین شده معرفى مىکند ، بلکه بالاتر از آن مىفرمایند: «اگر من انقلاب اسلامى را درک کنم ، خود را براى ظهور حفظ خواهم نمود.» امام کاظم«علیهالسلام» درباره نقطه شروع انقلاب شرقى که در روایات قبل آوردیم چنین مىفرمایند: «رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ قُمْ یَدْعُو النَّاسَ اِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبُرِ حَدیدٍ لاتَزِلُّهُمُ الرِّیاحُ العَواصِفُ وَلا یَمُلُّونَ مِنَ الْحَرْبِ وَ لا یَجْنُبُونَ وَ عَلَى اللّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ؛ مردى از «قم» ، مردم را به حق دعوت مىکند و بر اطراف او مردمى گرد مىآیند که مانند پارههاى آهن هستند ، طوفانها آنها را نمىلرزاند و از جنگ خسته نمىشوند و نمىترسند و بر خداوند توکل مىکنند و عاقبت از آنِ متقین است.
ضرورت آمادگی برای ملاقات حضرت مهدی«علیهالسلام» در نگاه امام خمینی «رحمه الله»
امیدها و نویدها
«تمام دستگاههایى که الان به کار گرفته شده اند ، در کشور ما و امیدواریم که در سایر کشورها توسعه پیدا بکند ، باید توجه بر این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند براى ملاقات حضرت مهدى«علیهالسلام». «ما امروز دورنماى صدور انقلاب اسلامى را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش مىبینیم و جنبشى که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است ، امید بخش آتیه روشن است و وعده خداوند تعالى را نزدیک و نزدیکتر مىنماید. گویى جهان مهیا مىشود براى طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظّمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان.»
خدمت در انتظار
امام خمینی (ره) درمورد انتظار حضرت ولی عصر«عج»روحی فداه نیز چنین فرمودهاند: «از خداى تعالى مسألت مىکنم که ظهور ولى عصر«علیهالسلام» را نزدیک فرماید و چشمهاى ما را به جمال مقدّسش روشن. ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج ، انتظار قدرت اسلام است.»
صدور انقلاب ، بهترین راه زمینه سازى براى ظهور
امام(ره) درمورد پیاده شدن اسلام و احکام اسلامی در جهان فرمودهاند: «آواى انقلاب بزرگ ایران در کشورهاى اسلامى و دیگر کشورها طنین انداز و افتخار ساز است. شما ملّت شریف ، به جوانان غیور ملّتهاى اسلامى هشدار دادهاید. امید است ، با دست تواناى شما ، پرچم پر افتخار حکومت اسلامى در تمام اقطار به اهتزاز درآید ، این است مسألت من از خداوند تعالى.» «مساله دیگر صدور انقلاب است که بارها گفتهام ما با کسى جنگى نداریم. امروز انقلاب ما صادر شده است ، در همه جا اسم اسلام است و مستضعفین به اسلام چشم دوختهاند. باید با تبلیغات صحیح ، اسلام را آنگونه که هست ، به دنیا معرفى نمایید. وقتى ملّتها اسلام را شناختند. قهراً به آن روى مىآورند و ما چیزى جز پیاده شدن احکام اسلام در جهان نمىخواهیم.
غفلت در سیاست و مدیریت
ما در بعد سیاسی و مدیریتی غفلت داشتهایم. امام خمینی(ره) معمار انقلاب اسلامی میفرمایند: «مسؤولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجّت (ارواحنا فداه) است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسایل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند ، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید ، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است ، منصرف کند.» ولى ما کار سیاسى را براى ارضاى شهوات خودمان انجام دادیم. حزب و جناح تشکیل دادیم ، ولى هیچ تناسب و پیوندى با اهداف و انتظار امام زمان«عج»روحی فداه از ما نداشت. در جلساتمان دغدغه غیبت غمانگیز امام را نداریم و هیچ فکر و طرح و نقشه کوتاه مدّت یا بلند مدّت براى رفع موانع ظهور نداشتهایم. ما حتّى در سطح خانواده خود نیز مدیریت خوبى نداشتهایم. ما چه در نقش پدر و چه در نقش مادر سایر اعضاى خانواده را در غفلت خود از امام غرق کردیم و از توجه به او و دوستى با او محروم ساختیم.
ساختن کشور هیچ منافاتى با حرکت به سوى ظهور ندارد
طبق آنچه که در فرمایش اخیر امام (ره) خواندیم ، چه بسا پرداختن به جنبههاى رفاهى و مادى زندگى مردم ، مسؤولان را از توجه به آرمان اصلى انقلاب و تشکیل حکومت اسلامى غافل کند که این غفلت و بىتوجهى به خصوص وقتى صورت عمدى به خود مىگیرد ، موجب خیانت به انقلاب ، ملّت و امام زمان«عج»روحی فداه است. هیچ مسؤولى حق ندارد ، به اسم سازندگى و ... در هر امری از امور مادى و سیاسى که باشد ، حرکت رو به رشد انقلاب را به طرف مقصد نهایى آن یعنى ظهور مبارک حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) کُند نماید. این حرف که ما ابتدا باید یک کشور آباد و نمونه از نظر مادى و مورد قبول جهانیان بسازیم تا همه مردم دنیا با نگاه به این جامعه پیشرفته و مرفه به اسلام و ارزشهاى آن علاقهمند شوند ، هرچند سخنی زیباست و بهرهای هم از حقیقت دارد ولی بدون توجه به نکاتی که عرض میشود مغلطه و فریبی بیش نیست. بىشک یکى از اقداماتى که در این نظام باید صورت گیرد ، ساختن جامعه نمونه هر چند کوچک از یک ملّت خوشبخت و مرفه است که در آن عدالت ، رفاه و سایر شاخصههاى خوشبختى وجود داشته باشد ، امّا نباید غفلت کرد که این کار با همه اهمیت و ضرورتى که دارد ، هیچگاه نباید ما را از هدف اصلى انقلاب غافل نماید و حرکت آن را کُند نماید ، یعنی به قیمت پرداختن به فروع نباید اصول را فراموش کرد. این کار نه تنها هیچ منافاتى با هدف اصلى انقلاب ندارد ، بلکه اساساً بدون توجه به اصول و آرمانهاى اصلى انقلاب ، به خصوص ابعاد فرهنگى و معنوى آن ساختن یک جامعه مرفه از نظر مادى و... غیر ممکن است ، زیرا وقتى همه هدفها و حرکتها و برنامهریزیها صرفاً متوجه مسایل مادى و رفاهى شد ، آفات زیادى در روحیه مردم بویژه خواص پدیدار مىشود که اساساً مانع ساخته شدن جامعهاى بر اساس عدالت و رفاه و انسانیت مىشود. در نتیجه فاصله طبقاتى زیاد شده و بیشتر امکانات در اختیار قشر خاصى قرار مىگیرد و اکثر مردم از امکانات و حقوقشان محروم مىشوند و حتى امکانات اولیه از قبیل اشتغال ، ازدواج ، تحصیل ، مسکن و... را نیز نمىتوانند به راحتى به دست آورند. معنویت و تقوا ، شرط اول سازندگی و پیشرفت است. خداوند که خالق انسان و جهان است و بیش از هر کس دیگرى آنها را مىشناسد ، راههاى خوشبختى مخلوق و بنده خود را بهتر مىداند ، او در قرآن کریم رشد اقتصادى و به وجود آمدن جامعهاى مرفه را از رهگذر حاکمیت تقوا و ارزشهاى الهى براى مردم معرفى نموده است و شرط برکت و رشد اقتصادى را تقواى الهى در فرد و جامعه مىداند. (وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِّنَ السَّماءِ وَالاَرْضِ؛ و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار مىشدند همانا ما ، درهاى برکات آسمان و زمین را بر روى آنها مىگشودیم.) مردمى که به رفاه و آسایش و آزادى بالاترى نسبت به رفاه و آسایش مادى رسیدهاند یعنى همان آزادى فطرى و معنوى ، و رفاه و امنیت روحى و استقلال در برابر استکبار و قدرتهاى بزرگ به راحتى ضعف و کمبودهاى رفاهى و اقتصادى را تحمل مىکنند و چنین مردمى هرگز نه از مسؤولان خود مىخواهند و نه به آنها اجازه مىدهند که به بهانه پرداختن به کارهاى اقتصادى و توسعه و سازندگىهاى دیگر ، از تحصیل امکانات معنوى و حرکت در راه اصلى انقلاب که براى آن جنگیدند و خون دادند و اسیر و مجروح و معلول شدند ، غفلت کنند یا در مسیر کمال و تعالی آن کندى و سستى نمایند. *راستى مدیرى از مدیران این مملکت که به فکر آسایش و رفاه مردم در جنبه اقتصادى آن است باید بداند با ظهور حضرت بیشترین رفاه نه فقط براى ملّت ایران بلکه براى همه جهانیان حاصل مىشود. روایات ما مملوّ از ذکر آثار با برکت ظهور حضرت در جنبههاى اقتصادى ، سیاسى ، اجتماعى ، علمى و... است. پس اگر کسى حقیقتاً براى این مردم دلسوزىکند ، باید بداند هیچ کس به اندازه امام زمان«عج»روحی فداه قادر نیست ، براى مردم جهان خوشبختى و سعادت را در جنبههاى مختلف تأمین کند و چون چنین است ، باید با سرعت بیشترى همه امکانات را براى رسیدن به نقطه تاریخى ظهور بسیج کرد.
ضرورت تحول در نگرش مدیریتى نظام
با توجه به آنچه درباره حساسیت مقطع کنونى انقلاب و رسالت جهانى و الهى آن از منظر قرآن کریم ، کلام معصومین و بنیانگذار انقلاب گفته شد و با توجه به اوضاع کنونى کفر جهانى علیه اسلام ، نتیجه مىگیریم که ما ، در عصر ظهور و سراشیبى به سوی آن ، قرار گرفتهایم و به سرعت به حساسترین نقطه تاریخ و مهمترین مرحله آن نزدیک مىشویم. و به همین دلیل امام (قدس سره) به اهمیت درک مسؤولان و مدیران نظام جمهورى اسلامى از این شرایط تأکید داشتند. ایشان تنها مدیرانى را لایق مدیریت مىدانستند که قادر به درک حساسیت مقطع کنونى و رسالت و وظایفى که در این مقطع به عهده آنان است ، باشند. به طورى که صریحاً اعلام نمودهاند مدیرانى که حتّى به کار مهم و مقّدس و با ارزش تأمین نیازهاى معیشتى و اقتصادى مردم مشغول هستند ، اگر در انجام وظیفه اصلىشان که سازماندهى و جهتدهى فعالیتها به سمت هدف اصلى انقلاب است ، کوتاهى کنند ، خطرى بزرگ به حساب آمده و خیانتى سهمگین را مرتکب شدهاند. رهبر معظم انقلاب مىفرمایند: «بزرگترین مصیبت براى یک ملت این است که مسؤولان در میان آن ملت ، از مسؤولیتهاى حقیقى خودشان غافل بمانند؛ از آن چیزى که خدا از آنها خواسته است و پایهى اصلى مسؤولیت آنهاست ، غافل بمانند؛ به چیزهاى کم اهمیت سرگرم و مشغول بشوند؛ به نفع خود و نفع پرستى خود سرگرم و مشغول بشوند؛ دل آنها به جاى تپیدن براى وظیفهى الهى ، براى مسائل کوچک و حقیر بتپد.»
وظایف ما نسبت به امام زمان «عج»روحی فداه
حال که تا حدودى نسبت خود با حضرت را دانستیم و تا حدی به علّت غیبت طولانى و غمبار آن حضرت و ریشههاى آن پى بردیم بهتر مىتوانیم درباره وظایف قطعى و مسلّم منتظر حقیقى نسبت به حضرت و بعضى از ویژگیهاى روحى منتظر سخن بگوییم.
1. دوری از گناه و پیمودن راه تقوا
اولین قدم در کمک کردن به حضرت ، اذیّت نکردن ایشان است. ایشان امامِ زمانِ ما هستند و بر همه احوالات ما احاطه دارند. آنچه مسلم است ، گناه ما براى ایشان آزار دهنده است. او امام صالحان و متّقین است و از ما انتظار دارد که اهل صلاح و تقوا باشیم. اگر به دعاى حضرت در زمان غیبت توجه کنیم ، به خوبى درمىیابیم که حضرت از ما چه انتظارى دارد و ما باید چگونه باشیم تا مورد عنایت و خشنودى ایشان قرار گیریم حضرت در دعاى معروفى که از ایشان در مفاتیح الجنان نقل شده چنین مىفرمایند: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطاعه وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَه وَ...؛ خدایا روزى ما کن توفیق اطاعت و دورى از گناه و ...»
2. توجه به مظلومیت حضرت ولی عصر«عج»روحی فداه
منتظر به شدت به اضطرار ، گرفتارى و مظلومیت مولایش توجه دارد و از آن غفلت نمىکند. آتشى سوزناک و دردى عمیق وجود منتظر را گرفته و از اینکه میداند مولایش در چه حالى به سر مىبرد و هنوز شرایط ظهور او فراهم نشده است ، به شدت دردمند و بىتاب است. اساساً بىتابى و بىقرارى و روزشمارى رکن اصلى مفهوم انتظار است که بدون اینها ، انتظارى وجود نخواهد داشت.
3. آماده کردن خود براى ظهور و پیوند با آن حضرت
یکى از مهمترین وظایف منتظر که بدون انجام آن منتظر بودن دروغى بیش نیست ، آماده کردن خود براى ظهور و داشتن پیوند با حضرت در طول مدّت عمر است. منظور از پیوند ، علاوه بر انس و رابطه محبّتآمیز قلبى ، انجام وظایفى است که در دوران غیبت بر عهده منتظر است. امام صادق«علیهالسلام» در تفسیر این آیه شریف که فرموده است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوُا اصْبِرُوُا وَ صابِرُوا وَ رابِطوُا؛ اى کسانى که ایمان آوردید در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر دعوت کنید و در برابر دشمن مواظب و مرتبط با هم باشید» ، مىفرمایند: «اِصْبِرُوُا عَلَى الْمَصائِبِ وَ صابِرُوا عَلَى الْفَرائِضِ وَ رابِطوُا عَلَى الْاَئِمَّةِ؛ بر مصیبتها صبر کنید و در انجام واجبات استقامت کنید و با امامان خود رابطه داشته باشید». همچنین درباره عبارت "رابطوا" (رابطه داشته باشید) مىفرمایند: «اَلْمَقامُ مَعَ اِمامِکُمْ؛ همراهى و ایستادگى با امام است.» همچنین امام باقر«علیهالسلام» مىفرمایند: «اِصْبِرُوا عَلى اَداءِ الْفَرائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّکُمْ وَ رابِطُوا اِمَامَکُمُ الْمُنْتَظَرَ؛ و در انجام واجبات صبر داشته باشید و در مقابل دشمنانتان استقامت کنید و با امام منتظر خود مرابطه داشته باشید.»
4. یقین به اهمیت و ارزش خدمت به حضرت و پیوند با ایشان
5. سرمستى و افتخار به پیوند با حضرت ارواحنا فداه
6. امید به عضویت در خانواده اهلبیت
7. دشمنى با دشمنان حضرت ارواحنا فداه
8. بصیرت در دین
9. آگاهی نسبت به نوع رابطه خود با حضرت ارواحنا فداه
10. دعا برای سلامتی ایشان و تعجیل در امر فرج ، دعا برای قرار گرفتن در زمره یاران و دعا برای تجدید عهد و پیمان.
منتظر ، نگران معشوقش است و از اینکه به او آزارى و آفتى برسد ، آزرده خاطر مىشود؛ لذا علاوه بر دادن صدقه براى دفع آفات گوناگون از حضرت همیشه و به خصوص در اوقاتى که ویژه دعا و به اجابت مقرون است ، براى سلامتى او دعا مىکند. از جمله دعاى او این دعاى مشهور است: «اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ... خدایا در این ساعت و در همه ساعات ، ولىّ و دوستت ، حجت بن الحسن را که درود تو بر او و پدرانش باد سرپرست و حافظ و رهبر و یاور و راهنما و نگهبان باش ، تا او را از روى میل و رغبت مردم در روى زمین سکونت دهى و زمانى دراز بهرهمندش سازى.» مؤمن در همه کارها ، حضرت و اهداف و خواست او را بر اهداف و خواست خود ، مقدم مىدارد و از جمله جاهایى که منتظر ، حضرت را بر خود مقدم مىدارد ، در مرحله دعاست. منتظر ، دعا براى حضرت را در رأس همه دعاها و مقدم بر همه خواستههای خود قرار مىدهد.
دعا براى تعجیل ظهور آن حضرت
منتظر با فهمى که از آثار و برکات ظهور دارد و نیز آگاهى از خسارت عظیمى که از تأخیر آن متوجه همه انسانها مىشود ، از صمیم قلب براى ظهور مولایش دعا مىکند و از خداوند تعجیل در این امر را مىخواهد. او مىداند که مولایش نیز این دعا را دوست دارد و خود نیز براى ظهور خود دعا مىکند و به شیعیانش نیز دستور داده که براى فرجش بسیار دعا کنند: «اَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ؛ براى تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که این کار فرج خود شماست.» دعا بدون عمل فایده ندارد؛ یعنى اگر کسى براى فرج امام زمان«عج»روحی فداه دعا مىکند ، باید براى فرج ایشان تلاش نیز بکند و به تناسب توان خود قدمهاى مؤثر و مفیدى براى رفع موانع ظهور و تبلیغ و شناساندن حضرت به دیگران بردارد و ضمناً روح انتظار و به خصوص روح «خدمت در انتظار» را بر خود حاکم کند. چنین شخصى خود به خود در مسیر همان اصلاحاتى که قرار است حضرت براى آن تشریف بیاورند ، قرار گرفته است و عملاً به مصلح جهانى پیوسته است. با حاکمیت چنین روحى خود به خود اصلاحات مادى و معنوى آغاز مىشود و این خود فرجى نسبى و از سنخ همان زیباییهایى است که حضرت به ارمغان مىآورند. در واقع کسى که با پشتوانه روح انتظار ، براى تعجیل فرج امام زمان«سلام الله علیها» دعا مىکند ، چون دعاى او از چنین پشتوانه مهمى برخوردار است ، همین دعا او را به حرکت عمیقتر در جریان خدمت در انتظار مىکشاند و همین یعنى فرج و اصلاحات حقیقى. به عبارت دیگر روح انتظار و روح خدمت در انتظار از انسان یک مصلح مىسازد که با مصلح جهانى شباهت و سنخیّت پیدا مىکند. با او کارى مىکند که در هر کجا باشد ، منشأ خدمات ، اصلاحات و پیشرفتهاى مادى و معنوى مىشود و در هر کجا هست ، وجودى مبارک دارد. بنابر این مىتوان نتیجه گرفت که دعاى حقیقى که همان دعاى از صمیم قلب و همراه با آمادگى و عمل براى ظهور است ، نقش اساسى و کلیدى در فرج امام زمان«عج»روحی فداه دارد. اگر هر یک از ما تلاش کند که دعاگوى حقیقى حضرت باشد ، به یقین کمک بزرگى به ظهور حضرت کرده است و به عبارت دیگر هر قدر تعداد دعاگویان حضرت بیشتر شود ، به ظهور نزدیکتر مىشویم. امام زمان«علیهالسلام» دستور دادهاند که هر کس از ما براى ظهور ایشان دعا کنیم ، پس ما نیز موظفیم امر ایشان را اطاعت نماییم و خود را به عنوان یک دعاگو بسازیم. اگر چنین کردیم و با اضطرار یک مصیبتزده که بار سنگین دورى امام و پدرش را به دوش مىکشد ، عاجزانه به درگاه الهى دعا کردیم و ناله و ندبه سر دادیم ، بدون شک خداوند دعاى ما را اجابت خواهد کرد و موانع ظهور به طور چشمگیر و با سرعت برداشته خواهد شد. امام صادق«علیهالسلام» درباره تأثیر دعاى حقیقى در فرج امام زمان«عج»روحی فداه چنین مىفرمایند: «خداوند به حضرت ابراهیم(ع) وحى فرستاد که ساره به زودى فرزندی مىآورد و اولادش (بنىاسراییل) چهارصد سال گرفتار خواهند شد ، چون گرفتارى بنى اسراییل به طول انجامید ، چهل صبح رو به درگاه الهى آورده ، به گریه و زارى پرداختند. خداوند به موسى و هارون وحى فرستاد که آنها را از شر فرعون نجات دهد و صد و هفتاد سال از چهارصد سال گرفتارى آنها را برداشت». سپس امام صادق«ع» فرمودند: «همچنین شما هم اگر مثل بنى اسراییل به درگاه خداوند به گریه و زارى بپردازید ، خداوند فرج ما را نزدیک خواهد کرد. امّا اگر چنین نباشید ، این سختى تا پایان مدّتش ادامه خواهد داشت». دعا برای حضرت باید به تناسب شرایط حضرت و شیعیانش باشد. هم حضرت و هم شیعیانش در سختی و اضطرار قرار دارند. لذا دعای ما نیز باید دعای شخص مضطر باشد نه دعای عادی و رسمی و نه دعایی که فقط لقلقه زبان باشد. دعای ما برای حضرت باید همانند دعای کسی باشد که خود یا عزیزترین کسانش در اثر یک بیماری در شرف مرگ قرار گرفتهاند و پزشکان نیز آنها را نا امید کرده باشند یا دعای کسی که عزیزترین کسانش گم شدهاند یا به گروگان رفتهاند و خطر مرگ آنها را تهدید میکند. تا مثل بنی اسرائیل با حال اضطرار و از صمیم قلب دعا نکنیم ، ما از دعای راستین دوریم و اجابتی هم در کار نخواهد بود. پس بیاییم همه باهم از صمیم قلب و با توجه به حجم عظیم مصائب خودمان و مردم جهان دعا کنیم.
کلام آخر :
ای مصلح بزرگ جهان!
امروز که ؛ ابرهای سیاه ظلم و فساد آسمان جهان را پوشانده ، قدرتهای اهریمنی جهانخوار ، پنجه های خود را در گلوی مردم رنجدیده دنیا ، فرو برده ، همه معیارها جز معیار مادی و ماده پرستی از میزان سنجش افکار مردم پنهان گردیده ، امواج تبلیغاتی نیرومند طاغوتهای شرق و غرب برای تأمین منافع نامشروع خود هر حقی را باطل و هر باطلی را حق جلوه داده ... امروز که ؛ تازیانه نامهربانیها ، تنگنظریها ، جداییها ، تبعیضها و ستمها پشت خلق مستضعف جهان را مجروح ساخته... چشمهای پر امید و منتظرمان به تو و به انقلاب و حکومت جهانیات دوخته شده. از خدایت این توفیق را برای ما بخواه که خود را آنچنان بسازیم که... از نظر وسعت فکر و اندیشه ، از نظر مبارزه و جهاد ، از نظر قدرت اصلاح همه جانبه جهان...
شایستگی شرکت در نهضت عظیم انقلابی تو را داشته باشیم!
به امید آن روز که زیاد هم دور نیست...