بنام یکتای بی همتا

قرآن کتاب پرشکوه خداست. کتابی است که نه کتابهای آسمانی پیشین ، آن را خدشه دار و باطل می سازد و نه واقعیت های آینده . بیانگر هر چیزی است و هیچ تر و خشکی نیست ، مگر اینکه در (این) کتاب روشن و روشنگر آمده است . آیا فکر می کنید چنین کتابی از ظهور اصلاح گر بزرگ تاریخ انسانیت و از بنیاد حکومت جهان گستر و عادلانه او ، خبر نمی دهد و در مورد آن ساکت است .؟!

 هرگز چنین نیست... قرآن از امام مهدی (عج) روحی فداه و برپایی حکومت مهر و عدل او ، در موارد متعدد و آیات بسیاری سخن گفته است و از این حقیقت بزرگ خبر داده است. و این آیات بر شخصیت گرانمایه آن حضرت و ظهور او تأویل گردیده است.

نمونه ها :

1. قرآن در نویدی میفرماید :

« و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکنّ لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.»[4]

یعنی: و ما اراده کردیم به کسانی که در روی زمین تضعیف شده اند نعمتی گران ، ارزانی داریم و آنان را پیشوایان (راستین) و آنان را وارثان گردانیم. و به آنان در زمین اقتدار و منزلتی شایسته دهیم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهیانش چیزی را که از آن می هراسیدند ، نشان می دهیم.

امیرالمؤمنین علی (ع) در تأویل این آیه شریفه می فرماید : « دنیا پس از چموشی و سرکشی ، بسان شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و آنرا برای بچه اش نگهداری می کند ، به ما روی خواهد آورد.»[5]

سپس به تلاوت این آیه شریفه پرداخت که: « و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا ...... »

«ابن ابی الحدید» در این مورد می نویسد : « بزرگان دینی و همفکران ما بر این واقعیت تصریح می کنند که این بیان امیرمؤمنان (ع) نوید از آمدن امام و پیشوای بزرگی است که فرمانروای زمین و زمان میگردد و همه کشورها در قلمرو قدرت او قرار می گیرند.... »[6]

و نیز از امیرالمؤمنین (ع) آورده اند که فرمود: «مستضعفان یاد شده در قرآن کریم که خداوند اراده فرموده است آنان را پیشوای مردم روی زمین قرار دهد ،‌ ما خاندان پیامبریم. خداوند سرانجام «مهدی» این خانواده را بر می انگیزند و به وسیله او ، آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار میرساند و دشمنانش را به سختی ، به ذلت میکشد.»[7]

در آیه مورد بحث که ظاهر سخن از جنایات فرعون است قرآن به این واقعیت تصریح می کند که:

«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا ...» یعنی: .... و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین ، نعمتی گران ارزانی داریم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم. در اینجا ، معنای ظاهری این است که خداوند عزت و اقتدار بنی اسرائیل را به آنان باز پس می دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهیانش را به بوته هلاکت می سپارد.

اما معنای نهان آیه شریفه غیر از معنای ظاهری و روشن آن است. آن معنا این است که: مقصود از تضعیف شدگان در آیه شریفه ، خاندان پیامبرند. مردم آنان را تضعیف نموده و بر آنان ستم کرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترین بیدادگری را در مورد آنان روا داشته اند.

پیامبر گرامی اسلام (ص) در تبیین این مطلب فرمود: «انتم المستضعفون بعدی.»[8]  یعنی: شما تضیف شدگان پس از من هستید. و این واقعیت تاریخی که از آن خبر داد ، هیچ نیازی به اثبات ندارد. تاریخ اسلامی و روند آن ، به صراحت و با رساترین صدای خویش گواهی میکند که مردم از همان روز رحلت پیامبر ، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختی تضعیف کردند.

نکته‌ ای دیگر :

در پایان بحث ، در مورد آیه 4 و 5 از سوره مبارکه قصص ، نکته دیگری نیز شایسته طرح است و آن اینکه:

ممکن است این تأویل و معنای نهان از آیه شریفه که امامان نور (ع) آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آیه نیز دریافت گردد ، چرا که در صدر آیه  5، دو واژه «نرید» و «نمنّ» به صورت مضارع که از آینده خبر می دهد ،‌ به کار رفته است. از آنجایی که این آیات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسی» بر قلب مصفای پیامبر رحمت (ص) فرود آمده است می توان گفت که : اگر در مورد بنی اسرائیل بود می توانست به صورت ماضی که از گذشته پیام دارد ، نازل گردد ، اینگونه: «وأردنا ان نمنّ» و یا اینگونه: «منّنا علی الذّین استضعفوا» همانگونه که در دیگر آیات قرآن ، به صورت ماضی بکار رفته است.

برای نمونه :

1. «لقد منّ الله علی المؤمنین... »[9]

2. «... فمن الله علیکم... »[10]

3. «و لقد منّنا علیک مره اخری»[11]

4. «و لقد منّنا علی موسی و هارون»[12]

خداوند در همه این آیات واژه مورد نظر را به صورت ماضی بکار برده است ، اما در آیه مورد بحث به صورت مستقبل «و نرید ان نمنّ»  آیا خود این نکته ، نشانگر این واقعیت نمیتواند باشد که معنای نهان و تأویل آیه شریفه را از ظاهر و تفسیر آن نیز می توان دریافت؟ در‌ آیه بعد نیز همینگونه است: «و نری فرعون و هامان... » و جای این سوال که چرا نفرمود: «و أرینا فرعون و هامان؟» و نیز در واژه های: «نرید» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمکنّ» و «نری»[13] همه این واژه های ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضی ، در صورتی که میتوانست ماضی باشند.

2. دومین نوید :

و نیز خداوند در قرآن کریم اینگونه از آن حضرت نوید می دهد:

«وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذّین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون... »[14]

یعنی: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین دیگران سازد همانگونه که مردمی را که پیش از آنان بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ، استوار سازد و وحشتشان را به امنیت تبدیل کند ، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را با من شریک نگیرند. و آنان که از آن پس ، راه کفر و ناسپاسی در پیش گیرند ،‌ نافرمانند.

این آیه شریفه نیز از جمله آیاتی است که به آن حضرت تأویل شده است.

با نگرش به ظاهر این آیه ، خداوند به مؤمنان و شایسته کرداران این امّت ، نوید جامعه ای را میدهد که از هر پلیدی و ناپاکی پیراسته است و به تمامی ارزشها و قداستها و شایستگی ها آراسته است ، این معنای ظاهری این آیه‌ شریفه است. این وعده شکوهمند خدا که سه بار با «لام قسم» مورد تأکید قرار گرفته است و سه بار با «نون تأکید» تاکنون تحقّق نیافته است. چه زمانی مردم با ایمان و شایسته کردار توانستند با اقتدار ، حکومت مهر و عدل خویش را در سراسر جهان به پا دارند و در کمال آزادی و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جان بخش قرآن را در عرصه های حیات ، پیاده نمایند؟ این مؤمنان شایسته کرداری که خداوند در آیه مورد بحث این وعده روح بخش را به آنان می دهد ، چه کسانی هستند؟ اگر شما خواننده عزیز به تاریخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانی وحی تا کنون ، مراجعه کنید ، به شایستگی درخواهید یافت که این وعده شکوهمند الهی در ظرف این هزار و چهار صد و اندی سال تحقّق نیافته و این نوید بزرگ جامه عمل نپوشیده است. من فکر نمی کنم که وجدان هیچ مسلمان آگاه و با انصافی بپذیرد که منظور از مؤمنان شایسته کردار در این آیه، «امویان» و «عباسیان» باشند ، چرا که تاریخ مورد قبول امت اسلام و ملل بیگانه ، گواه است که «امویان و عباسیان» در حکومت سیاه و وحشتناک خود ،‌ سهمگین ترین جنایات را مرتکب شدند و خون پاک اولیای خدا را به زمین ریختند ، حرمت ها را هتک کردند ، و کاخهای ظلم و بیدادشان لبریز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود که اگر بخواهیم آن جنایتها را به طور دقیق شرح دهیم از موضوع خود خارج خواهیم شد. به علاوه چه روزگاری براستی دین خدا به تمکّن و اقتدار مورد نظر این آیه مبارکه نائل آمد ، تا نوید جهان گستر شدن آن تحقّق یافته باشد همانگونه که در آیه آمده است:

«و لیُمکنّن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم.... »  این صحیح است که اسلام به دلیل جامعیت ، محتوای بلند ، هماهنگی با فطرت و دیگر ویژگی های خود و آورنده و آموزگاران و الگوهای حقیقی آن امامان نور (ع) تاکنون به میلیون ها دل و قلب راه یافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه می دهد ، امّا سوگمندانه همچنان فاقد یک قدرت منسجم جهانی است ، به طوری که در هر گوشه ای از این جهان پرآشوب ، هر کس می تواند به جنگ با آن بر می خیزد و بر ضد آن و پیروان آن دست به شقاوت می زند. صحیح است که اسلام در مقاطعی از تاریخ خویش ، در قلمرو محدودی به قدرت رسید و رهبری سیاسی و اجتماعی را به کف گرفت ، امّا آیا براستی همین حاکمیّت محدود و قطعی ، نوید مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شکوهمند خداست؟ اگر چنین است این شرایط که در همان عصر پیامبر (ص) تحقّق یافت و اسلام بر مدینه و بخش هایی از «جزیر‌ه العرب» حاکم گردید. با این وصف ، معنا و مفهوم این نوید شکوهمند قرآنی چه می تواند باشد که می فرماید: «وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات.... »

یعنی: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین سازند.... . بنظر ، معنای واقعی این نوید قرآنی این است که روزگاری در پیش است که بر سراسر گیتی حاکم میگردد و مسلمانان بدون هیچ هراس و دلهره ای راه و رسم مترقی و شعائر و برنامه های انسانساز دینی خود را برپای میدارند و در تمامی مناطق مسکونی و آباد جهان ، تنها اسلام ، تدبیر امور و تنظیم شئون بشریت را به دست می گیرد. آری! این وعده مبارک قرآن است و این هم تاکنون ، تحقّق نیافته است.

معنای آیه در پرتو روایات

امامان معصوم (ع) و آموزگاران راستین قرآن نیز در تأویل آیه مورد بحث ، بر این اندیشه رهنمون هستند که این وعده پرشکوه خدا تحقّق نیافته و به هنگامه ظهور حضرت مهدی (عج) روحی فداه تحقّق خواهد یافت.

- از چهارمین امام نور (ع) آورده اند که آیه مورد بحث را تلاوت کرد و فرمود: «بخدای سوگند که این مؤمنان شایسته کردار ، شیعیان ما اهل بیت (ع) هستند و خداوند این نوید و وعده الهی را به دست بزرگ مردی از ما تحقّق خواهد بخشید. او مهدی این امت است و کسی است که پیامبر (ص) در مورد او فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت تا مردی از عترت من که نامش هم نام من است بر جهان حکومت کند و زمین را همانگونه که به هنگامه‌ او لبریز از ظلم و جور است ، مالامال از عدل و داد سازد.»[15]

- از دو امام معصوم حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) نیز همین سخن روایت شده است و آنان نیز درست همین نوید را داده اند.

مرحوم «طبرسی» پس از نقل این روایت می گوید: «منظور از مؤمنان شایسته کردار ، پیامبر و خاندان اویند و این آیه در بردارنده‌ نوید حکومت عادلانه جهانی اهل بیت (ع) ، استقرار اقتدار آنان در سراسر گیتی و برچیده شدن وحشت و هراس آنان با ظهور حضرت مهدی (عج) روحی فداه است.»  و می افزاید: «خاندان پیامبر (ص) در مورد این واقعیت اجماع و اتفاق نظر دارند و روشن است که اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «مردم! من از میان شما می روم امّا دو گوهر گرانبها در میان شما به یادگار می گذارم ، یکی کتاب خدا ، قرآن و دیگری خاندانم. و این دو تا روز رستاخیز و ورود بر من در کنار حوض کوثر از هم جدایی ناپذیرند.» آنگاه می افزاید: «نوید شکوهمند این آیه قرآن نیز که تمکّن و اقتدار اهل بیت (ع) و استقرار دین خدا بر روی زمین بوسیله آنان است ، وعده ای است که تاکنون تحقّق نیافته است از این رو آن حضرت در انتظار دریافت فرمان ظهور از جانب خداست ،‌ چرا که خداوند در وعده اش تخلف نمی ورزد.»[16]

3. سومین نوید :

قرآن در آیه دیگری می فرماید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذّکر ان الارض یرثها عبادی الصّالحون»[17]

ما در زبور (کتابهای آسمانی پیشین) پس از نوشتن در لوح محفوظ ، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث می برند. مفسّران در تفسیر این آیه ، در معنای «زبور و ذکر» به توافق نرسیده اند ، امّا این دیدگاههای متفاوت ، اختلاف جوهری نیست. چرا که معنای زبور ، چه کتاب آسمانی نازل شده بر داود پیامبر (ع) باشد ، یا مقصود از آن جنس کتابهای آسمانی ، مهم نیست همچنانکه معنای ذکر نیز در آیه شریفه «تورات» باشد یا «قرآن» یا «لوح محفوظ» همچنانکه مفسّرین گفته اند ، به محتوای آیه صدمه ای نمیزند و معنای آیه اینگونه است:

«و ما در کتابهایی که بر پیامبران فرو فرستادیم ، یا در «زبور» که آن را بر داود پیامبر نازل ساختیم ، پس از نوشتن در لوح محفوظ یا تورات یا قرآن ، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به میراث می برند.»

طبرسی و دیگران در تفسیر آیه از پنجمین امام نور (ع) آورده اند که فرمود: «هم اصحاب المهدی فی آخر الزمان»[18]  یعنی: اینان یاران حضرت مهدی (عج) روحی فداه در آخرالزّمان هستند.

به باور ما ، موضوعی که خدای جهان آفرین در «زبور» و در «ذکر» نوشته است و آن را «لقد» و «انّ» دو بار ، سخت ، مورد تأکید قرار داده ، شایسته است که موضوعی بسیار اساسی و حساس و در نهایت اهمیت باشد. صحیح است که برخی مفسّران مقصود از «زمین» در آیه مبارکه را زمین بهشت دانسته و آیه را اینگونه معنا کرده اند که: «بندگان شایسته خدا ، زمین بهشت را به ارث می برند.» و برخی نیز زمین مورد نظر را همین سیاره خاکی دانسته اند که سرانجام امت مسلمان آنرا با فتوحات خویش به ارث می برند. امّا این دو دیدگاه معنای ظاهری آیه است و معنای نهان و تأویل آیه شریفه این است که: «بندگان شایسته خدا بر سراسر جهان حکومت عادلانه و انسانی خوش را برقرار خواهند ساخت.» مرحوم «شیخ طوسی» در تفسیر آیه شریفه از امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که: «انّ ذلک وعد الله للمؤمنین بأنّهم یرثون جمیع الارض»[19]  یعنی: این وعده قطعی خدا بر مؤمنان است که آنان تمامی زمین و زمان را به ارث خواهند برد. این آیه مبارکه از نظر معنا ، به آیه پیش شباهت دارد که میفرماید: «لیسخلفنهّمم فی الارض» در این دو آیه ، چه تعبیر زیبایی به کار رفته است ، تعبیر به «ارث» و «استخلاف» که «ارث» انتقال ثروت و امکانات از مرده به زنده و «استخلاف» نیز قرار دادن یکی بجای دیگری را می گویند.

4. چهارمین نوید :

قرآن می فرماید: «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون»[20]

این آیه، در قرآن شریف سه بار آمده است و دلالت بر حساسیت موضوع می کند. آیه دارای تفسیر و ظاهری است و دارای تأویل و پنهانی. تفسیر و ظاهر این آیه این است که: خداوند پیامبرش حضرت محمّد (ص) را به توحید و توحید گرایی ، بندگی خدا ، پرستش او و دین اسلام فرستاد تا این دین آسمانی را با قدرت و قوّت به همه ادیان پیروزی بخشد و سراسر گیتی در قلمرو توحید و عدالت و تقوای مورد نظر قرآن، قرار گیرد. در آیه شریفه واژه «لیظهره» در خور تعمّق است ، چرا که «ظهور» در اینجا به معنای برتری کامل و روشن با چیرگی و قدرت همه جانبه و کامل است که می فرماید: «کیف و ان یظهروا علیکم لا یرقبوا فیکم الّا و لا ذمّه»[21]  اینجا نیز «یظهروا» به معنای «یغلبوا» می باشد. که معنای آیه شریفه این می شود: «دین حق ،‌ با اقتدار و شکوه پیش می رود و بر همه ادیان ، برتری کامل و پیروزی همه جانبه می یابد و جهان را در سایه هدایت خویش می گیرد.» با این بیان اگر گفته شود که این وعده ، تحقّق یافته و اراده خداوند جامه عمل پوشیده است ، معنای آیه این است که: خداوند همه دینها و آیینها و کیشهای منحرف و بی اساس را به وسیله قرآن و پیامبر (ص) ، باطل و با‌ آمدن اسلام نفی کرد و هر گونه شرک و انحراف و زندقه و پرستش باطل را مردود شمرد و از صفحه گیتی برانداخت و جهان ، جزیره توحید گرایی و مهد عدالت و آزادگی و تقوا پیشگی گردید. این معنای ظاهری آیه امّا اگر بخواهیم از تأویل آیه سخن بگوییم و در پرتو معنای نهان او راه جوییم ، باید بگوییم که این وعده قطعی و تخلف ناپذیر ،‌ هنوز تحقّق نیافته است. مسلمانان هنوز شمارشان حدود یک چهارم مردم جهان یا کمتر است و بر کشورهای اسلامی قوانین و مقررات غیر اسلامی حکومت میکند و مرامها و کیشهای ساختگی و دروغین آزادانه به حیات خود ادامه می دهند. در برخی از کشورها مسلمانان اقلیت پایمال شده ای هستند که فاقد قدرت و امکانات و بر سرنوشت خویش حاکم نیستند ، بنابر این پیروزی کامل حق بر باطل کجاست؟ و نوید قطعی و تخلف ناپذیر «لیظهره علی الدّین کلّه» چه زمانی و چگونه تحقّق یافته است؟

در پرتو روایات :

پیشوایان نور و امامان و اهلبیت (ع) در معنای نهان و تأویل آیه ، رهنمود دارند که این مربوط به روزگار ظهور امام مهدی (عج) است که بی تردید تحقّق خواهد یافت. که نمونه ای از روایات در تأویل آیه شریفه ذکر میگردد:

-        در تفسیر آیه مورد بحث ، از امیر مؤمنان (ع) آورده اند که این آیه‌ شریفه را تلاوت کرد که: «هو الّذی أرسل بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه» آنگاه فرمودند: «آیا این نوید پیروزی تحقّق یافته است؟» پاسخ دادند: «آری!» آن حضرت فرمود: «هرگز! به خدایی که جانم در کف قدرت اوست ، با تحقّق این وعده ، هیچ شهر و دیاری نمی ماند جز اینکه در آن ندای یکتایی و عظمت خدا بامدادان و شامگاهان طنین می افکند.»

-        و نیز از ابن عباس آورده اند که در مورد این جمله از آیه: «لیظهره علی الدّین کلّه و... » گفت: بخدای سوگند چنین نخواهد شد تا مگر روزگاری که یهودیان و مسیحیان و پیروان دیگر مرامها و مسلکها ، به اسلام ایمان آورند. گرگ و گوسفند و شیر درنده و انسان و مار گزنده ، نسبت به هم احساس امنیت میکنند ، نه گرگ گوسفند را بدرد و نه گوسفند از آن بهراسد. روزگاری که دیگر موشی کیسه ای را پاره نکند و فساد و تباهی روی ندهد. زمانی که جزیه ها الغاء گردد و صلیبها شکسته شود. آری! این معنای آیه شریفه است که میفرماید: «لیظهره علی الدّین کلّه» و آنگاه تأکید کرد که این وعده الهی تنها با قیام حضرت مهدی (عج) و استقرار دولت مهر و عدل او در جهان ، تحقّق خواهد یافت.

-        و نیز از «ابوفضیل» آورده اند که: از امام کاظم (ع) ، از مفهوم پیام و معنای آیه «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه... » پرسیدم ، حضرت فرمود: «خداوند پیامبر خدا (ص) را به ولایت و وصیّت و معرّفی جانشینان خود فرمان میدهد. دین حق در آیه شریفه ، ولایت است ، یعنی ولایت امامان معصوم (ع).» پرسیدم: «سرورم! معنای «لیظهره علی الدّین کلّه» چیست؟» فرمودند: «خدا دین خویش را با قیام «قائم» بر همه کیشها و دینها ، پیروزی کامل می بخشد.»

-        «قندوزی حنفی» از امام صادق (ع) در معنای آیه شریفه روایتی آورده است که میفرماید: بخدای سوگند معنای نهان و تأویل آیه شریفه تحقّق نمی یابد ، مگر هنگامیکه حضرت مهدی (عج) روحی فداه ظهور کند و هنگامیکه او ظهور کند بقایای شرک گرایان از ظهور او ناخرسند میگردند و کافران حق ستیز به کیفر گناه خود می رسند.... .

-        مرحوم علامه مجلسی از ابی بصیر آورده است که: از امام صادق (ع) در مورد آیه شریفه پرسیدم که: «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون» حضرت فرمودند: «بخدای سوگند! تأویل و معنای نهان آن هنوز نیامده و تحقّق نیافته است.» گفتم: «فدایت شوم! چه زمانی فرود می آید؟» فرمود: «زمانی که قائم آل محمد (عج) روحی فداه به اراده الهی قیام کند و زمانیکه آن حضرت قیام کند دیگر از شرک و شرک گرایی اثری نمی ماند و دین حق ، همه دلها را نور باران میسازد.... »  و بدینسان به همین اندازه ، ‌از آیاتی که پیرامون وجود گرانمایه آن حضرت تأویل شده است بسنده میشود امّا یادآوری میگردد که ما تنها شماری اندک از آیات را ترسیم نموده ایم چرا که آیات شریفه قرآن در این مورد به گونه ای که در روایات آمده است بسیار است. و ما اگر بخواهیم همه آیات را بیاوریم سخن طولانی می گردد.

برگرفته از قلم سید محمد کاظم قزوینی.امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، ص 95

پی نوشت :

[1] . سوره‌ فصلت، آیه 42.

[2] . سوره نحل، آیه 89.

[3] . سوره انعام،‌آیه 59.

[4] . سوره قصص، آیه 5 و 6.

[5] . نهج البلاغه، قصار 209.

[6] . شرح ابن ابی الحدید، ج 19، ص 29.

[7] . بحارالانوار، ج 51، ص 63.

[8] . واژه مستضعف در مفهوم قرآنی: کسی است که نیروهای بالقوه و بالفعل را بر برازندگی ، تکامل و اقتدار و شکوه داراست اما از سوی استبداد ،‌ ارتجاع و استعمار حاکم ، سخت زیر فشار است ، و در همانحال در اندیشه گستردن بندهای اسارت و در اندیشه عدالت و آزادگی و تقوا پیشگی است ، نه اینکه به معنای عنصر فاقد قدرت و توان و تحرک و برنامه و هدف باشد.

[9] . سوره ‌آل عمران، آیه 164.

[10] . سوره نساء‌،‌ آیه 94.

[11] . سوره طه، آیه 37.

[12] . سوره صافات، آیه 114.

[13] . واژه های ششگانه مورد اشاره در دو آیه مورد بحث ، در آیات 5 و 6 سوره قصص بکار رفته اند.

[14] . سوره نور، آیه 55.

[15] . مجمع البیان، ج 7، ص 152 و تفسیر عیاشی ، ذیل آیه 154، از سوره نور.

[16] . مجمع البیان، ج 7، ص 152.

[17] . سوره‌ انبیاء،‌آیه 105.

[18] . مجمع البیان، ذیل آیه شریفه.

[19] . تفسیر تبیان، ج 7، ص 252.

[20] . سوره‌ توبه، آیه 33.

[21] . سوره توبه، آیه 8.