نظر به جامعة آرمانی

...ادامه از قبل :

أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُو الْبِرِّ وَ التَّقْوَی أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ ابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْکُبْرَی» کجاست آن امام قائم و صدرنشین عالم و اهل نیکوکاری و تقوی. کجاست فرزند پیغمبر، محمد مصطفی صلوات الله و فرزند علی مرتضی علیه السلام و فرزند خدیجه بلند مقام و فرزند فاطمه بزرگ‌.

مگر میشود در بین آدمیان یک آدم با تمام جنبه ‌های کمالِ آدمی نباشد؟ آیا جز این است که خالق آدمیان به آن صورت کمالی نوع بشر نظر کرده و بقیه را برای سیر به سوی آن صورت کمالی خلق نموده و هدایت کرده است؟ همچنانکه انسان، قطب و مقصد نهایی دارد که آن انسان کامل (روحی فداه) است، جامعه و تاریخ بشری نیز نقطة نهایی دارد که در آن نقطة تاریخی کاملترین نحوة اجتماع محقق میگردد و هم او که صدر خلایق بشر و صاحب نیکیها و تقوا است، مدیریت جهان را به دست میگیرد و در آن حال است که عالم کبیر با عالم صغیر یگانه میشوند و وجه آرمانی خلقت با فعلیت کامل خود به نمایش میآید.

وقتی عالم صغیر بر عالم کبیر احاطة کامل یابد، روح بر جسد احاطه یافته و هستی معنی حقیقی خود را یافته است، و لذا عالم کبیر نیز منتظر است تا خداوند روح خود را بر آن بدمد. آری! کمال عالَم به واسطة انسان کامل و با مدیریت او محقق میشود و از همین روی ظهور مهدی ارواحنافداه هدف اصلی عالم هستی و رکن آن است و بدون ظهور او عالم به نتیجه نرسیده است و امکان ظهور رحمتِ جامع، عملی نمیگردد.

عصاره هدایت تاریخی خدا

عنایت داشته باشید در این قسمتهای از دعا چه سخنانی را بر زبان میرانید. در واقع با گفتن این جملات اظهار میدارید ما در بستر سنن جاری حضرت رب ‌العالمین در حال انجام نقش خود هستیم و هیچ حرکتی در این عالم سرگردان و بی ‌حساب نیست و هرکس در شرایط تاریخی خود میتواند از جنبة ظلمانی روزگارِ خود فاصله بگیرد و به جنبة مثبت و نورانی تاریخ خود بپیوندد و یک لحظه نظر خود را از نور نهایی برنگرداند.

آنکس ‌که غایت تاریخ را میشناسد و میفهمد که عصاره کار همه انبیا و اولیا با ظهور انسانی کامل و رهبری بزرگ، در زمین محقق میگردد، دیگر به هیچ ‌کار بی ‌ریشه ‌ای در زمین دل نمی ‌بندد و همه ی کارها را براساس ظهور آن امام ارزیابی میکند و خود را هرگز از زنجیرة جهت دارِ کار حضرت آدم علیه السلام تا حضرت مهدی ارواحنافداه خارج نمیکند و خارج نمی پندارد.

امروز ما در کجای تاریخ هستیم؟ مگر ما در دل یک زنجیره ‌ای نیستیم که به اراده خدا از آدم شروع شده است و دارد به انتهای خود میرسد؟ امروز ما زنده ‌ایم به وجود فردایی که میوه تاریخ است و هم ‌اکنون داریم با آن فردا و در آن فردا زندگی میکنیم و خود را در چنین زنجیره ‌ای احساس مینماییم. در روایت از امام باقر علیه السلام داریم که: هرکس بمیرد و برای او امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است و هیچ عذری ندارد و هیچ چیز از او در عدم شناخت امام قبول نمیشود، و اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را بشناسد جلو و عقب‌ افتادن ظهور امام زمان ارواحنافداه به او ضرر نمیزند و هرکس بمیرد و امام خود را شناخته باشد، مثل آن است که با حضرت قائم روحی فداه در کنار او در زیر خیمة او زندگی کرده است.( بحارالانوار، ج23، ص77 و کمال ‌الدین، ج2، ص412).

و نیز امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: هرکس در حال انتظار ظهور حضرت مهدی (روحی فداه) بمیرد، مثل آن است که در کنار حضرت قائم در زیر خیمة او زندگی کرده باشد، و نه، حتی مثل کسی است که در پیش روی رسول ‌خدا صلوات الله شهید گردد. (کمال ‌الدین، ج2، ص338 و بحارالانوار، ج52، ص146) و در روایت دیگر از امام باقر علیه السلام هست: «مَا ضَرَّ مَنْ مَاتَ مُنْتظِراً لِاَمْرِنَا اَلاَّ یَمُوتَ فِی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمهدی و عَسْکَرِهِ». (الکافی، ج1، ص372) یعنی؛ ضرر نکرده کسیکه در حال انتظار امر ما رحلت کرده، از اینکه میان خیمة مهدی و لشکر او نمرده است. چون در طول زندگی افق خود را در شرایط ظهور آن حضرت قرار داده است.

اگر شیعه همواره با امام زمانش در تماس نیست لااقل به او و مقصد او خوب میاندیشد، تا نه دلش از نور مهدی ارواحنافداه محروم باشد و در نتیجه دلش هرزه و بی ‌ثمر گردد، و نه کارش، کار بی ‌ریشه و پوسیده ‌ای گردد، چرا که حضور ‌مهدی عجل الله در نهایت کار، معنی ‌دهنده به سراسر تاریخ، و به همة انسانها است و آن‌کس که از او جدا شد خود را در بی‌ مقصدی و پوچی گرفتار خواهد کرد. همه هستی در سیر و در شوق به سوی انتهای پرثمر خود هستند؛ زمین محصول تمام و کمال خود را در زمان مهدی ارواحنافداه ظاهر میکند، پس اگر انسان به آن مقصد نیندیشد به قله ثمردهی خود نظر نکرده است و حالت بی ‌ثمری خود را پذیرا شده است و غفلت از این مقصد بزرگ، برابر است با مرگ در زندگی و سوء ظن به خدا. وقتی آدمها به تمام وجوهِ نهایی زندگی زمینی خودشان فکر نکنند و به وضع موجودشان تسلیم ‌شوند، به پایان انسانیت خود رسیده ‌اند.

شما در روایات ‌دارید که در زمان حضرت امام ‌مهدی عجل الله زمین به نهایی ‌ترین ثمره خود میرسد، (امام‌ صادق علیه السلام میفرمایند: در دولت مهدی (ارواحنافداه) رودخانه ‌ها پرآب میشود و چشمه‌ سارها به جوشش آمده و لبریز میگردد و زمین چند برابر محصول میدهد. (بحارالانوار، ج52، ص304) – و نیز امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: «لَوْ قَدْ قامَ قائمنا .... لَذَهبَتِ السَّحناءُ مِن قلوبِ العباد». چون قائم ما قیام کند، کینه ‌ها از دلها بیرون رود. (بحارالانوار، ج52، ص316 - خصال، ج2، ص254، ح1051)) این را ساده نگفته ‌اند، به ‌واقع اینطور است. همانطور که در روایات داریم یاران امام ‌مهدی علیه السلام روی هر قسمتی از زمین که راه بروند آن قسمت از زمین نسبت به زمین کنار خود فخر میکند که یاران مهدی روحی فداه بر روی من راه میروند. (بحارالانوار، ج52، ص327) چرا؟ مگر این زمین برای چه به ‌وجود آمده است؟ مگر نه این ‌است که تمام عالم باید بستر پروریدن عالیترین نحوه وجود انسانی بشود؟ معلوم است که زمین به چنین انسانی افتخار میکند، چون خلقت زمین هم برای همین بوده ‌است.

شما مطمئن باشید عدم انسجام عالم به جهت عدم مدیریت انسان کامل، به فروپاشی حتمی نزدیک است و هیچ حیله‌ ای هم جلوگیر آن نخواهد شد، چرا که بسیار فرق است بین حفظ اعضای گسسته ‌ای که نخواهیم فرو ریزد و بین حفظ اعضاء منسجمی که باید مواظب بود گسسته نگردد. و امروز وضع جهان، وضع اعضاء گسسته‌ ای است که در حال فرو ریختن است و تلاشهای جهانخواران برای جلوگیری از فرو ریختن به جایی نمیرسد. درست است که همواره انسان مسئول است ولی مسئولیت دروغینِ حفظ وضع موجود کجا و مسئولیت به ‌وجود آوردن وضع آرمانی حیات بشر با حاکمیت انسان کامل کجا. و به این دلیل است که با توجه به این مقدمات با یک دنیا امید نظر به آن آرمانی ‌ترین انسان داریم، انسانی که تمام وجودش برکت است و تمام برکات با ظهور او در صحنة زندگی انسانها ظاهر میشود. امام صادق علیه السلام در وصف آن شرایط میفرمایند: «و یذهبُ الزِّنی و شربُ الخمرِ و یَذهبُ الرِّبا و یُقْبِلُ النّاسُ عَلی العباداتِ وَ تُؤَدّی الامانات». (منتخب الاثر، ص474) روابط نامشروع، مشروبات الکلی و رباخواری از بین میرود، مردم به عبادات و اطاعت روی میآورند، امانتها اداء شده و به صاحبانشان برگردانده میشوند. همچنانکه امام باقر علیه السلام میفرمایند: «اذا قام القائمُ جائَتْ المُزامَلَةُ و یَأتی الرَّجُلُ الی کِیسِ اَخِیه فَیَأخُذُ حاجَتَه لا یَمْنَعُه». (بحارالانوار، ج52، ص372) هنگامیکه قائم علیه السلام قیام کند، رفاقت و دوستی خالصانه رایج میگردد و اگر مردی دست در جیب برادرش فرو برد و به اندازة نیازش بردارد، برادرش او را منع نمیکند. با توجه به وجود با برکت حضرت صاحب‌الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف ، در فراز بعدی با آن حضرت به نجوا می ‌نشینی و عظمتهای وجودی آن حضرت را بر زبان میرانی.

حضرت مهدی ارواحنافداه و فرهنگ مهدویت

«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی لَکَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَی» پدر و مادرم فدای تو و جانم نگهدار و حامی ذات پاک تو باد.

در این فراز میگویی آنچنان روحم آمادة فانی ‌شدن در شما است که از خدا میخواهم اگر بناست بلایی به شما روی آورد، جان خود و پدر و مادرم را فدای شما کنم تا شما زنده بمانید. زیرا وجود مقدس حضرت ولی‌ عصر روحی فداه اصل و اساس جان و قلب هر انسان است و هر اندازه که انسان از نَفْس محدود خود به درآید و آن را در سیر به سوی آن حضرت فانی کند، در واقع به خودِ اصیل خود نزدیک شده است. گفت: (کلیات شمس تبریزی، ص1248)

       هیزم بُوَد آن چوبی که نسوخت      چون سوخته شد، باشد شرری

پس هنر ما در همین است که انسان کامل را بیابیم و تمام وجود خود را در وجود عالی او فانی کنیم و آن را در وجود او بسوزانیم، چرا که باید همة جان او بشویم، جانِ جان ما اوست و هرچه او بر جان ما حاکم شود ما به عالیترین سعادت دست یافته ‌ایم. گفت: (کلیات شمس تبریزی، ص1249)

سلطان منی، سلطان منی

          واندر دل و جان، ایمان منی

در من بِدَمی من زنده شوم

          یک جان چه بود، صد جانِ منی

نظر میکنی به مقام آن حضرت از آن جهت که تربیت‌ شده و پروردة فرهنگی است، بسیار متعالی و میگویی: «یَا ابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِینَ یَا ابْنَ النُّجَبَاءِ الْأَکْرَمِینَ» ای فرزند بزرگانِ از مقربان درگاه الهی، ای فرزند اصیل و شریف و بزرگوارترین اهل عالم. تو ساخته و پرداخته شدة فرهنگی هستی که بهترین انسانها در آن نقش داشته ‌اند. «یَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ، یَا ابْنَ الْخِیَرَةِ الْمُهَذَّبِینَ، یَا ابْنَ الْغَطَارِفَةِ الْأَنْجَبِینَ» (غطارفه، جمع غِطریف و غطراف به معنای سید و بزرگوار و «انجبین» جمع اَنْجَبْ صفت تفضیلی از نجبه به معنای درخور ستایش)، ای فرزند هادیان هدایت یافته، ای فرزند بهترین اشخاص پاکیزه سرشت، ای فرزند مهتران و بزرگواران شرافتمند.

«یَا ابْنَ الْأَطَائبِ الْمُطَهَّرِینَ یَا ابْنَ الْخَضَارِمَةِ الْمُنْتَجَبِینَ یَا ابْنَ الْقَمَاقِمَةِ الْأَکْرَمِینَ». (خضارمه و خضارم جمع خِضْرم به معنای سَرور و زیاد بخشنده و منتجَب، اسم مفعول از باب افتعال به معنای برگزیده شده و قماقمه جمع قَمقام به معنی سید و سرور) ای فرزند نیکوترین پاکان عالم، ای فرزند جوانمردان و سروران برگزید‌گان، ای فرزند مهمترین و گرامیترین خلق. «یَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَةِ یَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَةِ یَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ یَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَةِ یَا ابْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَةِ یَا ابْنَ الْأَعْلامِ اللائِحَةِ». ای فرزند ماههای تابان و چراغهای فروزان، ای فرزند راههای روشن خدا، ای فرزند نشانهای آشکار حق.

میگویی تو فرزند و حاصل همة عوامل پاک عالم هستی، همة خوبیها دست به دست هم داده است تا تو به ‌وجود آمدی، زیرا وقتی بخواهد همة خوبیها در یک انسان جمع شود باید تمام عوامل پرورش چنین انسانی در نهایت سلامت و تعادل و تکامل باشند، از عوامل و شرایط مادی بگیر تا عوامل و شرایط معنوی. شما در این فرازهای دعای ندبه، متوجه چنین نکتة دقیقی هستید. از طرفی وقتی مثلاً میگویید: تو فرزند سُبل واضحه و راههای روشن هستی، مثل آن است که حضرت سجاد علیه السلام فرمودند: «من فرزند مکه و منی هستم» یعنی فرهنگ جاری در طواف کعبه و وقوف در منی عامل پروریدن من شده است. پس فرزند سُبل واضحه یا راههای روشن‌ بودن به این معنی است که عصاره و نتیجة سنن الهی و شریعت الهی در جمال آن حضرت متعین گشته است.

«یَابْنَ الْعُلوُمِ الْکامِلَة» ای عصارة همه علوم کامل و صحیح. مگر نه این است ‌که هر حقیقتی یک فراز و جنبة نهایی دارد؟ حالا متوجه شدی که جنبة نهایی علوم، آن حضرت است. علوم کامله‌ای که انسان را متوجه حقایق مینماید و از حجابهای غفلت نجات میدهد، زیرا در جای خود ثابت شده که همة مراتب علوم که عامل هدایت انسانها است در اختیار ائمه علیهم السلام است، آنها وارث علم رسول خدا صلوات الله و علم همة پیامبرانند. (کافی، باب مولد ابی‌ جعفر، ح3 - ج1، ص470)

«یَابْنَ السُّنَنِ الْمَشْهوُرَة» ای عصاره تمام سنتها و روشهای قابل پذیرش.  

سنتهای مشهور، یعنی روشهایی که فطرت سالم هر انسانی آن را میپذیرد. در این فراز میگویی؛ تو نمایش راههای صحیح فطری هستی و لذا با نظر به شما متذکر ابعاد عمیق معنوی خود خواهیم شد و حضور شما در نظام اجتماعی بشر موجب سیراب‌ شدن انسان از نیازهای فطری ‌اش میشود.

«یَابْنَ الْمَعالِمِ الْمَأْثوُرَة» ای عصاره همه نشانه ‌های هدایت و آثار ایمان که در آثار گذشتگان مذکور است.

همینطور که خلفای الهی آرام ‌‌آرام در طول تاریخ براساس ظرفیت زمانه، علوم و سنن و معالم الهی را در فرهنگ بشر کاشتند و پایه‌ ریزی کردند، در کاملترین صحنه تاریخ و همراه با ولیّ ‌الله ‌الاعظم، همه ی آن علوم و سنن و معالم، در کاملترین شکل به صحنه میآید تا قاعدة «هُوَالاَوَّلُ ‌وَالاخِر» محقق شود.

برهان بسیار روشنی است؛ مگر میشود که این تلاشها به انتهایی ‌ترین و کاملترین شکل خود نرسد؟ (به نوشتار «آخرالزمان، ظهور باطنی ‌ترین بُعد هستی» رجوع بفرمایید) آدمیت باید در ظهور نهایی، به حکمِ «یا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» (سوره بقره، آیه33) که خداوند فرمود: ای آدم بنمایان اسماء و حقیقت همه هستی را، در عالیترین نحوة ظهور حقایق، به صحنه آید. حال وقتی مقام تعلیم همة اسماء به نحو کامل و تمام، حضرت محمد صلوات الله و اهل بیت علیهم السلام آن حضرت ‌اند. (به تفسیر آیت ‌الله ‌جوادی ‌آملی«حفظه ‌الله» تحت عنوان «تسنیم» ذیل آیات 30 به بعد از سوره بقره رجوع شود) در واقع؛ «یا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» خطاب خداوند به حضرت مهدی (عجل الله) است تا تمام آنچه را که در اول بوده در آخر نمایش دهد.

خداوند به حقیقت آدمیت در بهشتِ برزخ نزولی دستور داد. در آن مقام مورد خطاب، مقام آدمیت است که تمام اسمای حسنای الهی را گرفت. و انسان کامل در آخرین منزل ظهورش؛ عالیترین مظهر نمایش تمام اسمایی است که در ابتدا پذیرفت و آدمیت در ظهور نهایی حکمِ «یا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» همه اسماء الهی را در صحنه نهایی تاریخ به نمایش میگذارد. بالاخره آدم به عنوان حقیقت همة انسانها، تمام اسماء را آموخته است و به دستور خداوند باید آنها را به نمایش بگذارد؛ چون حضرت حق فرمود: «اَنْبِئْهُمْ» یعنی آنها را بنمایان، و آن دستور در آخرالزمان عملی میشود و آن هم به دست حضرت مهدی ارواحنافداه. روایاتی که میفرماید: «تمام علوم در زمان حضرت ظاهر میشود» (اصول کافی، ج1، ص10) از همین مقوله است، به ‌خصوص علومی ظاهر میشود که امروز در زمرة علوم غیبی و پنهانی است. در زمان امام مهدی علیه السلام سراسر زمین را «لااله‌الاالله» احاطه میکند. (صدرالدین حموی گوید: «لَمْ یَخْرُجِ الْمَهْدی حَتّی یُسْمَع مِن شِراکِ نَعْلَیه اَسرارُ التَّوحید». یعنی؛ مهدی خروج و قیام نمیکند مگر اینکه از بند کفش او اسرار توحید شنیده میشود. (شرح مقدمه قیصری، سید جلال ‌الدین آشتیانی، ص509 - قال الصادق علیه السلام: هنگامیکه قائم ما قیام کند، زمینی باقی نمیماند مگر آنکه ندا در آن سر داده میشود که «اشهد ان لااله الاّالله و اَنَّ محمّد رسول الله». (بحارالانوار، ج52، ص340) همانطور که هرگز نباید نگاه را از صراط مستقیم در طول حیات منحرف کرد، نباید نسبت به مظهر تامّ صراط مستقیم یک لحظه غافل بود. در ادامه میگویی:

«یَا ابْنَ الْمُعْجِزَاتِ الْمَوْجُودَةِ یَا ابْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ» ای فرزند معجزات محقق، و موجود، ای فرزند راهنمایان حق و مشهود خلق.

آن حضرت نمایش همة عظمتهایی است که خداوند برای راهنمایی بشر، به بشریت ارائه کرده که از همة آنها مهمتر خودِ قرآن است. معجزه ‌بودن قرآن به آن معنی است که نمیشود چنین معارف بلندی از غیر پیامبر خدا صلوات الله صادر شود، حال حاصل و نمایش آن قرآن وجود مقدس مهدی ارواحنافداه است. یعنی اَحدی در حدّ او نیست و او هم ادعایی بجز بندة خدا بودن و تربیت شده توسط قرآن ندارد و آن حضرت همچون پدران بزرگوارشان دلیل حقانیت اسلام و سیرة پیامبر صلوات الله میباشند، چراکه اگر مکتب دیگری حق بود باید دست‌پرورده ‌های آن مکتب برتر از این ذوات مقدس باشند.

«یَابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقیم» ای عصاره تامّ و نمایش کامل صراط مستقیم.

صراط مستقیم؛ راهی است که رونده خود را به مقصد میرساند و به بیراهه نمیکشاند. کدام قرائت از اسلام است که به واقع نتیجه ‌بخش بوده و پیروان آن را به آنچه اسلام میخواسته هدایت کرده است؟ آیا اسلامی که امثال امام خمینی «رحمة‌الله ‌علیه» را تربیت کرده است، اسلام کامل است یا بقیة قرائتها از اسلام؟ حال امام خمینی «رحمة‌الله‌ علیه» خود را خاک پای حضرت مهدی روحی فداه میداند، پس آیا شایسته نیست که نظرمان را بر وجود مبارک آن حضرت بیندازیم و اقرار کنیم که ای نمایش‌ دهندة راه مستقیم! برای ما بسیار سخت است از تو فاصله داشته باشیم.

نظر به حجت خدا

«یَا ابْنَ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» ای فرزند نبأ عظیم.

در متون روایی «نبأ عظیم» را امیرالمؤمنین علیه السلام معرفی کرده‌اند. (در تفسیر بیان ‌السعاده در ذیل سوره نبأ آمده است: «از امام باقر علیه السلام در رابطه با عَمَّ یتَسائَلون سؤال شد فرمودند: آن در مورد علی علیه السلام است. و نیز در کتاب کفایة ‌الخصام در باب110 و 111 روایاتی از خاصّه و عامه نقل کرده که مراد از «نباء عظیم» علی علیه السلام است. (نقل از شرح دعای ندبه از علوی طالقانی، ص286) در این فراز ابتدا باید جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام را از زاویة نبأ عظیم ‌بودن آن حضرت، متوجه شد و سپس نظر به مقام مقدس حضرت مهدی ارواحنافداه نمود و او را به عنوان فرزند و نمایش سنت نبأ عظیم ‌بودن علوی مورد خطاب قرار داد. مقام «نبأ عظیم» بودنِ امیرالمؤمنین علیه السلام همانی است که قرآن در مورد آن میفرماید: «اَلَّذی هم فیه مُخْتَلِفُون» همان کسی که بسیاری در پذیرفتن آنچنان مقامی برای او به اختلاف میافتند که او همان یوْمُ‌الْفصل و ملاک حق و باطل و نمایش قیامت در جمال انسان است و جلوة فتح و انکشاف حقایق غیبی است. که برای روشن ‌شدن مقام علی علیه السلام از منظر «نبأ عظیم» بودن آن حضرت لازم است به تفسیر سوره نبأ رجوع فرمایید. حالا از این زاویه به حضرت بقیة‌‌الله عجل الله تعالی فرجه الشریف نظر میکنی و میگویی: «یَا ابْنَ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» ای پروریده شده در فرهنگ نبأ عظیم، و سپس خطاب به آن حضرت ندا میکنی:

«یَا ابْنَ مَنْ هُوَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَی اللَّهِ عَلِیٌّ حَکِیمٌ» ای فرزند کسی که او در اُمُّ الکتابِ نزد خدای علی و حکیم است. حضرت امام رضا علیه السلام میفرمایند: «اُمُّ الکتاب» که در قرآن آمده، («وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ» (و اینکه او در اُمّ الکتاب نزد ما مقامی بلند و حکیمانه‌ ای دارد) سوره زخرف، آیه4) علی‌ ابن‌ ابیطالب علیه السلام است. (بحارالانوار، ج23، ص210) شما در خطاب به حضرت مهدی ارواحنافداه متوجه چنین معارف و مقامی هستی. اولاً؛ میفهمی هر جلوه کمالی، اَعم از قرآن و یا امام معصوم علیهم السلام یک مقام عالی در نزد خدای ‌تعالی دارد که همان «اُمُّ الکتاب» است. ثانیاً؛ با نظر به حضرت صاحب‌ الامر (عجل الله) متوجه مصداق عملی و تعین بشری آن مقام شده ‌ای.

نظر به حجت کامل خداوند

«یَا ابْنَ الْآیَاتِ وَ الْبَیِّنَاتِ یَا ابْنَ الدَّلائِلِ الظَّاهِرَاتِ یَا ابْنَ الْبَرَاهِینِ الْوَاضِحَاتِ الْبَاهِرَاتِ یَا ابْنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَاتِ یَا ابْنَ النِّعَمِ السَّابِغَاتِ یَا ابْنَ طه وَ الْمُحْکَمَاتِ یَا ابْنَ یس وَ الذَّارِیَاتِ یَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِیَاتِ». ای فرزند آیات و حقایق هدایتگر، ای فرزند ادلّة روشن حق، ای فرزند برهانهای واضح و آشکار خداوند، ای فرزند حجتهای بالغ و رسای الهی، ای فرزند نعمتهای عام پروردگار، ای فرزند طه و محکماتِ قرآن و یاسین و ذاریات، ای فرزند سوره طور و عادیات.

وقتی پذیرفتیم ربّ و پرورش ‌دهندة انسانها همواره بهترین شرایطِ به ثمر رسیدن انسانها را فراهم مینماید و متوجه شدیم خداوند در راستای همین ربوبیت و پرورش ‌دهندگی ‌اش یک روز هم بشریت را بدون حجت و راهنما به معنی واقعی کلمه رها نکرده است، میفهمیم که حجت حق تمام آنچه برای هدایت کامل انسان نیاز است در بر دارد و لذا مواظب خواهیم بود چشممان از دیدن همة کمالات حجت پروردگار غفلت نکند. در این فراز از دعا قصة رؤیت خود را اظهار میداریم تا به قلب خود بفهمانیم با چه وجود گرانقدری رو به ‌روست، او حاصل و فرزند همة کمالاتی است که برای هدایت بشر نیاز است، از دلایل روشن و حجج بالغه بگیر تا تجسم عینی آیات و سوره ‌های قرآن مثل طه و یس و ذاریات و غیره. او حجت خدا برای بشریت است، عصارة کمالات همة حقایق عینی و غیبی است و جانِ جانان همة بشریت است. در خطاب به او باید گفت:

ای رهیده جانِ تو از ما و من / ای لطیفة روح اندر مرد و زن

مرد و زن چون یک‌ شود، آن ‌یک تویی / چونکه یکجا محو شد، آنَکْ ‌تویی

پیامبر خدا صلوات الله فرمودند: «اهل بیت مرا شما به منزلة سر نسبت به بدن و به منزلة دو چشم از سر بدانید که بدن جز به سر و سر هم جز به دو چشم هدایت نمیشود». (بحارالانوار، ج23، ص121) و نیز حضرت باقر علیه السلام فرمودند: «نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ عَلَی مَنْ دوُنَ السَّماء وَ فَوْقَ الْاَرْضِ» (بحارالانوار، ج25، ص298) ماییم حجت بالغة خداوند بر هر آنکس که زیر آسمان و روی زمین است. ولی خود ائمه اطهار علیهم السلام ما را متوجه آن حجت نهایی میکنند، به طوری که رَیّانِ بن ‌الصلت میگوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم؛ «آیا شما صاحب الامر هستید؟» فرمودند: «من صاحب ‌الامر هستم، اما نه آن صاحب ‌الامری که زمین را بعد از پر شدن ظلم از عدل سرشار میسازد، با این ضعف بدنی که در من میبینی چگونه میتوانم آن صاحب‌ الامر باشم؟ قائم؛ آن کسی است که وقتی خروج کند، در سن پیران، دارای سیمایی جوان و اندامی قدرتمند است به طوری که اگر دست دراز کند، بزرگترین درختِ روی زمین را ازجا میکَند و اگر در بین کوهها فریادی بکشد، صخره ‌های کوهها درهم شکسته و ازهم میپاشد.» (اثبات الهداة، ج3، ص478، نقل از کتاب «ظهورنور» ص130)

منظور اینکه همة کمالات جسمی و روحی در وجود مقدس حضرت صاحب‌ الامر (ارواحنافداه) ظاهر میگردد و شما در این فرازها نظر به چنین نکته ‌ای دارید.

«یَابْنَ مَنْ دَنی فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی، دُنُوّا وَ اقْتِرَابا مِنَ الْعَلِیِّ الْأَعْلَی» ای فرزند معراج، ای فرزندِ مقام قرب به حق، قربی که در نزدیکی با خدا در حدّ نزدیکی دو سر کمان و یا از آن هم نزدیکتر شد. (اشاره به سوره نجم، آیات 8و9 دارد، که میفرماید: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی* فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی».)

این مقام، مقام معراج محمدی صلوات الله است. میگویی من منتظر تو هستم که فرزند فرهنگ معراج و حامل فرهنگ قرب نهاییِ با حق هستی، تا همة حقایق را در صحنة زمین به نمایش درآوری و زمین را در مدیریت آسمان وارد کنی، چون صعود حضرت تا عالیترین مرتبة نزدیکی به حق میسر است. پس در واقع در مقام جامعیت همة اسماء الهی و با آن جامعیت، مدیریت خود را إعمال میکند. توجه به چنین شخصی که پروریده ‌شدة قرآن و فرهنگ نباء عظیم علوی و معراج محمدی صلوات الله است، اقتضا میکند که طالب ارتباط با او باشی که در فراز بعدی قصه همین تقاضا است.

نظر به آرزوی بزرگ بشریت

از اینجا به بعد سیاق جملات عوض میشود و شما پس از آنکه میگویید: ای عصاره حضور تامّ و تمام در قرب نهایی! ناله سر میدهی و غم جدایی خود را با جانِ جانان در میان میگذاری و میگویی:

«لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوَی، بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّکَ أَوْ ثَرَی أَ بِرَضْوَی أَوْ غَیْرِهَا، أَمْ ذِی طُوًی». کاش میدانستم که کجا و در چه شرایطی دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد یافت، به کدام سرزمین اقامت داری، آیا به زمین رَضْوا یا غیر آن یا به دیار ذوطوی متمکن گردیده ‏ای.

اَیا سرکرده از جانم تو را خانه کجا باشد

          اَلا ای ماه تابانم تو را خانه کجا باشد

اَلا ای قادرِ قاهر ز تن پنهان به دل ظاهر

          زهی پیدای پنهانم تو را خانه کجا باشد

تو گویی خانة خاقان بود دلهای مشتاقان

          مرا دل نیست ای‌ جانم تو را خانه کجا باشد

بود مَه سایه را دایه به ‌مَه چون ‌میرسد سایه

          بگو ای مه نمیدانم تو را خانه کجا باشد

نشان ماه میدیدم به صد خانه بگردیدم

          از این تفتیشْ بِرْهانم تو را خانه کجا باشد

در اینکه وجود مقدس آن حضرت به عنوان انسان کامل از نظر مرتبة وجودی از ملائک هم بالاترند و به عنوان واسطة فیض تمام عالم مادون در نزد ایشان است، بحثی نیست، ولی از آن جهت که به عنوان یک شخص نیز متعین به یک انسان خاص هستند و محل و مأوایی نیز دارند، یک عقیدة منطقی و عقلانی است و بنا به روایات از جهتی مأوای آن حضرت کوه رَضْوی و یا درّة ذی طُوی است. به طوری که عبدالاعلی مولی آل سام میگوید: همراه امام صادق علیه السلام از شهر خارج شده به منطقة روحاء رسیدیم، حضرت در حالیکه از کوه بالا میرفت نگاهی به آن انداخت و به من فرمود: «این کوه را میبینی، این کوه رَضْوی از کوههای فارس است، چون ما را دوست داشته، خداوند آن را به نزدیک ما منتقل کرده است،... محل امنی است برای کسانیکه بیمناکند، بدانکه صاحب‌ الامر در این کوه دو غیبت دارد، یکی کوتاه و یکی طولانی». (ظهور نور، از سعادت ‌پرور، ص129، نقل از اثبات الهداة، ج3، ص500 ، حدیث282)

و نیز عبدالاعلی حلبی گوید: «امام باقر علیه السلام فرمودند: صاحب ‌الامر در یکی از دو درّه غیبتی خواهد داشت، سپس با دستش به بخشی از ذی طُوی اشاره کرد...». (ظهور نور، ص129، نقل از اثبات الهداة، ج3، ص550) در ضمن سلام ‌بن ‌ابی ‌حمزه از امام باقر علیه السلام نقل میکند که فرمودند: «صاحب ‌الامر خانه ‌ای دارد که «بیت‌الحمد» گفته میشود، در آنجا چراغی است که از روز ولادت آن حضرت تا روزی که به وسیلة شمشیر قیام میکند میدرخشد و خاموش نمیشود». (بحارالانوار، ج52 ، ص158 - اثبات الهداة، ج3، ص527 ، روایت436) این روایات به‌ خصوص روایت اخیر جنبة تأویلی دارد و اشاره به محل و مأوای باطنی حضرت میکند که آن خانه، محل نمایش کمالات حق است و نوری از انوار الهی در آن هست که خاموش پذیر نیست. و حضرت در چنین مأوایی در مقام بقاء و حفظ هستند و هیچ مکتبی و سخنی نمیتواند از غیبت آن حضرت سوء استفاده کند و نور آن حضرت را خاموش نماید، چراکه در بیت‌ الحمد همة زیباییها جمع است و چیزی برای دلرباییِ بقیة مکتبها نمیماند. عمده آن است که با یادآوری آن مکانها که لااقل جای پایی از وجود مبارک آن حضرت را با خود دارد جهت دل به وجود قدسی آن حضرت متوجه میشود و لذا در فراز بعدی اصل حرف دل خود را میزنی و میگویی:

«عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لا تُرَی» بسیار سخت است بر من که خلق را ببینم و تو دیده نشوی.

در حالیکه تمام مقصد و مقصود جان ما توجه به وجود مقدسی است که قدرت انتقال به پروردگارمان را دارد. پس: پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش / خورشید را برای ظهور آفریده ‌اند

«وَ لا أَسْمَعَ لَکَ حَسِیسا وَ لا نَجْوَی» و هیچ از تو صدایی، حتی آهسته هم به گوش من نرسد.

ملاحظه بفرمایید که این رؤیت و این شنیدن، رؤیت و شنیدن عادی نیست. این رؤیت، رؤیت انسان کامل است که از طریق ملاقات با او با مظهر اسماء جامع الهی روبه‌رو میشوید و اگر کسی در رؤیت آن حضرت چنین مطلبی را دنبال نکند و صِرفاً یک رؤیت جسمانی مدّ نظر او باشد، عملاً بهره‌ ای نصیب او نخواهد شد، همانطور که مشرکین با رؤیت وجود مقدس نبی ‌اکرم صلوات الله هیچ بهره ‌ای نبردند. به گفتة مولوی:

هرکه را روی بهبود نبود / دیدن روی نبی سود نبود

تقاضای رؤیت حضرت موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف برای ظهور آن حضرت است تا مناسبات جهان را به سوی فرهنگ توحید بکشاند و نیز نظر مبارکشان را به قلب ما بیندازند و مبادی میل ما را اصلاح کنند تا همسنخ قلب منوّر آن حضرت شویم و یا تقاضای شنیدن صدا و نجوای آن حضرت، تقاضایی است جهت اینکه جهان بشری ما تحت تأثیر فرمان توحیدی آن حضرت واقع شود و گوش جان ما نیز تحت تأثیر صدا و نجوای آن امام معصوم علیه السلام قرار گیرد و به راه آید و از هدایت باطنی آن حضرت متأثر گردد و لذا از راههایی که موضوع رؤیت آن حضرت را به روش انحرافی مطرح میکنند باید حذر نمود، وگرنه مقصد گم میشود. (برای بررسی بیشتر موضوع ملاقات با حضرت صاحب ‌الزمان روحی فداه، به بخش «ملاقات با امام زمان عجل الله، خطرها و غفلتها» در کتاب «جایگاه و معنی واسطة فیض» رجوع فرمایید).

جستجویی در دلم انداخت او / تا ز جستجو روم در جوی او

ادامه دارد...