بنام خدا

نقش مردم در تعجیل ظهور

 1)       موضوع انتظار ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آخرین امام زنده و حاضر شیعیان در عصر غیبت، یکی از مهمترین عناصر تفکر شیعی است. این عنصر که شیعه را از دیگر فرقه های اسلامی متمایز می‌ سازد، مهم ترین عامل تحرک و پویایی شیعیان و امید آنان به آینده روشن جهان شمرده می‌ شود. به همین دلیل، بزرگترین دغدغه و آرمان انسانی آنان فرارسیدن زمان قیام حضرت بقیة‌‌الله الأعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که موجب میشود همواره با شوق فراوان تعجیل را در ظهور آن مصلح جهانی از خداوند بخواهند. بحث درباره انتظار ظهور و تعجیل در آن، بحث درباره تغییر پذیری و تغییرناپذیری پدیده ظهور را به دنبال دارد. آیا ظهور پدیده ای طبیعی و متأثر از عوامل عادی است، یا تنها به اراده فراطبیعی خداوند وابسته است؟ این تحقیق به مسئله ظهور ، از نظر زمانی و ثابت یا متغیر بودن آن میپردازد و نگرشهای موجود را درباره تأثیر انسان در آن بررسی میکند.

  • 2)       محققان تاکنون به طور شایسته به بحث مهم تعجیل در ظهور، ماهیت، آثار و پی‌آمدهای آن، توجه نکرده‌اند. از این رو، بررسی مبانی کلامی این بحث و تأثیرهای آن در جهت‌گیری های اصلاحی و تربیتی جامعه، ضروری است.این نوشتار، با بررسی امکان پذیری تعجیل در ظهور، تأثیر مردم را در آن با استفاده از شواهد قرآنی و روایی، تبیین مینماید.

  • 3)      بحث تعجیل در ظهور، با پرسش های مهم و فراوانی درباره ماهیت ظهور و رابطه آن با اراده و خواست جمعی انسانها، همراه است: آیا زمان ظهور با اراده تکوینی خداوند از پیش تعیین شده و به طور جبری تحقق می‌ یابد یا دیگر عوامل مانند اراده و خواست بشر و اوضاع طبیعی، در تقدم یا تأخّر آن تأثیرگذار است؟ آیا ظهور حصولی پدیده ای است؛ یعنی تنها به خواست خداوند تحقق می‌ یابد و انسان ها در برابر آن هیچ وظیفه ای ندارند یا پدیده ای تحصیلی است؛ یعنی اراده انسان ها در فرآیند ظهور تأثیر میگذارد و آنان به فراهم آوردن زمینه های تحقق آن مکلفند. نظریه های مهم درباره تأثیر مردم در تحقق پدیده ظهور کدام‌اند؟ راه یافتن به پاسخ درستی برای این پرسشها نیاز امروز ما و رسالت اصلی این نوشتار است. از این‌رو، مطالب در دو محور اصلی ساماندهی شده است:

 

۱. بررسی امکان تعجیل در ظهور.

 

۲. تأثیر مردم در تعجیل در ظهور.

 

امکان تعجیل در ظهور

تعجیل در ظهور، تنها پس از اثبات تغییر پذیری زمان ظهور امکان پذیر است. بنابراین پیش از پرداختن به امکان تعجیل ظهور، به بحث درباره تغییر پذیری یا تغییرناپذیری زمان ظهور باید پرداخت.

تغییر پذیری زمان ظهور: زمان ظهور، بر پایه منابع نقلی امری ثابت و معین نیست، بلکه پدیده ای تغییرپذیر است که دیگر پدیده ها و عوامل محیطی و انسانی، در تقدیم یا تأخیر آن تأثیر می‌ گذارند.

و أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم؛

أفضل جهاد اُمّتی انتظار الفرج؛

یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدیّ سلطانه؛

این روایات نشان دهنده تغییر پذیری زمان ظهور است؛ زیرا اگر زمان ظهور نیز مانند زمان قیامت ثابت و معین بود، و عوامل دیگری در آن تأثیر نداشت، سفارش کردن به دعا برای تعجیل در ظهور و سخن گفتن درباره آمادگی، انتظار، زمینه سازی و تلاش برای برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بی‌معنا و بیهوده بود.

تفاوت وقت ظهور با وقت قیامت: رخداد ناگهانی ظهور حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دلیل نامعلوم بودن وقت آن، در برخی از روایتها به حادثه قیامت تشبیه شده است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در پاسخ به پرسشی درباره زمان خروج حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:

إنما مثله کمثل الساعة لاتأتیکم إلاّ بغتة؛

پدیده قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مانند قیامت به طور ناگهانی تحقق می‌ یابد. این حدیث نبوی از امام باقر (علیه السلام) نیز نقل شده است.

زمان تحقق ظهور: نه به دلیل ثابت و معین بودن که به سبب نامعلوم و ناگهانی بودن آن، به زمان وقوع قیامت تشبیه شده است. حکمت پنهان بودن وقت ظهور و تکذیب کردن تعیین کنندگان وقت برای آن (کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون)، جلوگیری از سوء استفاده آیندگان فرصت‌طلب از این موضوع است. پس تعیین وقت ظهور به دلیل تغییر پذیری اوضاع و عوامل مؤثر در تحقق آن، ناشدنی است. این تحلیل احتمالاً درست تر و دقیق تر است. رخداد ظهور تأثیر فراوانی در تحول جهان دارد و کنشها و واکنشها، قطب‌بندیها و دیگر اوضاع جهانی را در زمان کوتاهی دگرگون می‌ سازد. این پدیده که با تحقق یافتن آرمانهای گم شده و خواسته های فطری انسان، همراه است، بشرِ خسته از نظامهای ظالمانه و فاسد را به سوی حکومتی جهانی و عادلانه و استوار بر پایه رشد و کرامت انسانی، فرا می‌ خواند. بنابراین مردم، قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به دلیل تأثیرهای بنیادین و گسترده آن در وضع جهان، همچون رخداد قیامت غافل‌گیرانه و ناگهانی می‌ شمارند. تفاوت مهم این دو رخداد در این است که البته ساعت قیامت و زمان وقوع آن به کارکرد انسان وابسته نیست؛ یعنی قیامت با فرا رسیدن آن ساعت، تحقق می‌ یابد و عامل انسانی یا دیگر عوامل زمان آن را نمی‌ تواند تغییر دهد. اما حادثه ظهور رابطه ای مطلق و لابشرط با عوامل بیرونی، به ویژه عامل انسانی ندارد، تا در زمانی معین به طور قهری (بدون دخالت عوامل محیطی و انسانی) روی دهد. زمینه های وقوع این رخداد با توجه به ارتباط مستقیم آن با وضع اجتماعی، نوع رفتار و روی‌کرد انسان فرق می‌ کند و عوامل محیطی و انسانی در تقدّم و یا تأخّر آن تأثیر گذارند.

 

تأثیر مردم در تعجیل در ظهور

 

عوامل محیطی و طبیعی از عامل انسانی تأثیر می‌ پذیرند. از این‌رو، بررسی تأثیر مردم در فرآیند ظهور، مهمترین موضوع در این مقوله شمرده میشود. آیا انسان ها میتوانند با عمل‌کرد خود زمان وقوع ظهور را پیش یا پس بیافکنند؟ آیا وظیفه آنان زمینه سازی برای ظهور در عصر غیبت است؟ زمانی است که پرسشها ، اندیشمندان شیعه را به خود مشغول کرده است. نتیجه نیکوی این بحث تأثیرگذار در رویکردهای جامعه شیعه عصر غیبت آثار مهمی در حوزه اندیشه سیاسی شیعه می‌ تواند پدید آورد و بر شتاب و گستره حرکت اصلاحی این جامعه بیافزاید.

دو فرضیه سلبی و ایجابی در این‌باره مطرح شده است:

 

۱. پدیده ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تشکیل دولت حق، بر پایه این فرضیه، از قلمرو خواست و اراده انسان بیرون و فقط به خواست و اراده الهی وابسته است. مردم هیچ نقشی در تعجیل و یا تأخیر وقت ظهور ندارند.

 

۲. این فرضیه بر پایه ارتباط مستقیم پدیده ظهور با نوع رویکرد و خواست جمعی انسانها استوار است. تحقق ظهور در این فرض به اراده الهی وابسته است، اما خواست حکیمانه خداوند به نوع رویکرد مردم به آن حضرت، خواست جمعی و فراهم شدن زمینه های تحقق ظهور مشروط است.

این دو نگرش متفاوت با توجه به پیآمدهای متضاد آنها، در قالب دو نظریه حصولی و تحصیلی بررسی می‌ شود.

1)      نظریة حصولی

این نظریه به دو شکل و در دو گفتار طرح‌شدنی است:

  • ۱. پیش یا پس افتادن زمان ظهور، فقط به خواست و اراده الهی وابسته است و عوامل دیگر مانند عامل انسانی، هیچ تأثیری در آن ندارند. ظهور بر این پایه پدیده ای جبری و از حوزه تأثیرگذاری انسان بیرون است.

  • ۲. مردم در عصر غیبت به زمینه سازی برای پیش افکندن زمان ظهور مکلف نیستند. آنان برای ظهور آنحضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تنها باید دعا کنند و منتظر باشند تا آن روز موعود، فرا برسد؛ زیرا روایات، هرگونه نقش‌آفرینی و تلاش و قیام را در عصر غیبت برای ظهور امام، بی‌اثر، بلکه ممنوع و حرام دانسته‌اند.

این گفتار بر سرگردانی و بی‌تأثیری مردم در عصر غیبت، تأکید و چنین استدلال میکند که هیچ رابطه علّی میان خواست مردم و پدیده ظهور، وجود ندارد، عوامل ظهور فرازمینی‌اند، آنها را در آسمانها باید جست. و کوشش و تلاش انسانها نتیجه ای به بار نخواهد آورد. آنچه معمولاً در برابر نظریه تحصیلی مطرح میشود، گفتار دوم است. اما نتیجه هر دو این است که مردم در عصر غیبت باید دست روی دست بگذارند تا زمان ظهور خود فرا برسد. این دیدگاه، از سطحی‌نگری و تحلیل نادرست روایات درباره قیامهای پیش از ظهور سرچشمه میگیرد. پیروان این اندیشه با استناد به برخی از روایتها، معتقد بودند که تکلیف ما در عصر غیبت و زمینه سازی ظهور را نفی میکردند.

 

امام خمینی این گروه را به چند دسته تقسیم می‌ کند:

(((بعضی ها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، حسینیه و منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (علیه السلام) را از خدا بخواهند. اینها مردمی صالح هستند ... به تکالیفشان هم عمل میکنند، امر به معروف و نهی از منکر هم میکنند، لکن همین دیگر! غیر از این کاری ازشان نمی‌ آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند. یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را می‌ گفتند، این است که ما کار نداشته باشیم به این‌که در جهان چه میگذرد ... ما تکلیفهای خودمان را عمل کنیم. برای جلوگیری از این امور هم، خود حضرت بیایند، ان‌شاءالله درست میکنند! دیگر ما تکلیفی نداریم جز اینکه دعا کنیم که ایشان بیاید و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دسته مردمی بودند که صالح بودند. یک دسته میگفتند باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند تا گناه زیاد شود و فرج نزدیک شود! یک دسته از این بالاتر میگفتند باید دامن زد به گناهان، مردم را به گناه دعوت کرد تا دنیا پر از ظلم و جور بشود و حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاورند! البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند، اشخاص ساده‌لوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این امر دامن میزدند. یک دسته دیگری بودند که میگفتند هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است.)))

بنابراین، تأکید کردن بر بی‌اعتنایی شاخصه های اصلی و مشترک این دیدگاه با همه گوناگونی پیروان آن و توجه شیعیان به رخداد ظهور در عصر غیبت، نفی کردن تکلیف آنان و واگذاری اصلاح کارها به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این دیدگاه هیچ‌گونه الزام و کوشش را برای زمینه سازی و برپایی حکومت عدل نمی پذیرد و هر گونه تلاش را در این‌باره مانع رخداد ظهور می‌ پندارد. این اندیشه درباره انتظار، در وضع رکود جامعه شیعه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، اوج گرفت. بسیاری از علمای بزرگ نیز چنین می‌ اندیشیدند. اما پیروزی انقلاب اسلامی، روشنگری روحانیان آگاه و ژرفنگر، بویژه هشدارهای امام خمینی(ره) درباره آسیبهای فرساینده این اندیشه تاریک، موجب شد که این پندار از حوزه تفکر شیعه بیرون رود و نفوذ آن پایان یابد.

دیدگاه حصولی گذشته از پیآمدهای مخرب و خسارتباری که دارد، از پشتوانه نظری محکمی برخوردار نیست؛ زیرا هیچ توجیه منطقی و عقلانی ندارد، با سنت الهی تغییر پذیری سرنوشت و تأثیرگذاری انسان در آن سازگار نیست و با روایتهایی نظیر حدیث نبویِ «یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدیّ سلطانه» متعارض است. افزون بر اینها، بیهوده شدن برخی از دستورهای سیاسی اسلام را مانند امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، حمایت از مظلوم و ...، در پی دارد. بنابراین اگر روایتهایی نیز با چنین مضمونی وجود داشته باشد، به دلیل مخالفت با نص صریح قرآن، به درستی باید توجیه شود.

 2)     نظریه تحصیلی

پدیده ظهور در این نظریه، با خواست جمعی انسانها رابطه‌ای مستقیم دارد. انسانها برای تحقق ظهور و تعجیل در آن، باید به استقبال آن بروند و زمینه های این تحول را فراهم آورند؛ زیرا ظهور به اراده و فرمان الهی صورت می‌ پذیرد، اما این اراده تنها در مجرای اسباب طبیعی و عادی، تحقق می‌ یابد. مهمترین سبب در تحقق این رخداد، اراده و خواست جمعی انسانهاست. خداوند با توجه به این خواست و مصلحت کلی بشر، کار مردم را تدبیر میکند و حتمیت می‌ بخشد. خداوند ظهور را به ‌رغم خواست جمعی و نبود شرطهای لازم، به جامعه بشری تحمیل نمیکند؛ بلکه جامعه بشری با آگاهی به اهمیت ظهور آن را باید بپذیرد تا حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید و برنامه های ارزنده خود را برای بشر اجرا کند. نبود شروط لازم، بنابر این نظریه، مهمترین عامل محروم ماندن جامعه از حضور امام معصوم (علیه السلام) است. شیعیان زمینه های حضور حضرت بقیة‌الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اجرای برنامه های دینی را در جامعه باید پدید آورند؛ زیرا انتظار ظهور و درخواست تعجیل در آن، بدون توجه به مقدمه ها و زمینه های آن، بی‌نتیجه خواهد ماند.

مسئله ظهور به نوع عمل‌کرد جامعه بشری وابسته است، به همین دلیل انتظار فرارسیدن آن، از رویکردها و کارکردهای کلی و تلاشهای زمینه ساز پیروان آن حضرت (علیه السلام) برای رفع موانع، جدا نیست. اگر انسانها بدون هیچگونه تلاش برای پیش افکندن زمان، در ظهور، امید تحقق این انقلاب به دست فرشتگان، جنیان و دیگر عوامل غیبی باشند، در انتظار رسیدن به سراب حکومت عدل جهانی، به سر می‌ برند و نشانی از ظهور آن حضرت (علیه السلام) نخواهند دید؛ زیرا پدیده ظهور، از وضع موجود این جهان بریده نیست، بلکه پدیده ای طبیعی مربوط به همین انسانها و جامعه جهانی به شمار می‌ رود که اجرای روش نو و برپایی نظام عدل جهانی را به دنبال می‌ آورد. روشن است که چنین پدیده ای به سببها و مقدمه های عادی مانند همراهان نیرومند و یاران ویژه نیاز دارد.