ابن الرضا ، اگرچه سخت میگذرد برایت، اگرچه لحظه هایت سُرخند و دلگیر، اگرچه دورت حصاری کشیدند تا فاصله ای باشد بین تو و دنیا، اگرچه دستهای «معتمد»ها، تو را پنهان کردند از چشمها؛ تنها از ترس حقیقت محضی که از خانه تو برخواهد خاست تا عدالت را در زمین فراگیر کند، کسی که پاره تن تو بود و وارث بعد از تو! عزیز زکی ، سایه ات را از سرِ زمین مگیر! که عالمی چشم انتظار توست...

آقا جان در سوگ عزای پدرجان ، ما را شریک غم خود بدانید...

دریافت
دریافت

امام عسکری، یازدهمین پیشوای شیعیان، در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانوی پارسا و شایسته، «حدیثه» است که برخی از او بنام «سوسن» یاد کرده اند. این بانوی گرامی، از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی و پر اضطراب بود. از آنجا که پیشوای یازدهم به دستور خلیفه عباسی در «سامراء»، در محله «عسکر» سکونت (اجباری) داشت، به همین جهت «عسکری» نامیده میشوند. از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقی» و «زکی» و کینه اش «ابومحمد» است.

«معتمد» خلیفه عباسی همواره از محبوبیت و پایگاه اجتماعی امام ابو محمد عسکری(ع) نگران بود و هنگامی که دانست با وجود همه محدودیتهایی که نسبت به آن حضرت روا داشته بود، نه تنها از پایگاه مردمی و نفوذ معنوی آن حضرت کاسته نشده، بلکه بیش از پیش محبوب دلهای مردم گردیده، بر نگرانی و وحشتش افزوده شد و سرانجام در صدد قتل آن حضرت برآمد و به شکل مرموزانه و مخفیانه، حضرت را مسموم نمود، و شیعیان را از بهره مندی انوار هدایت آن امام همام محروم ساخت.

هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام را به یک زندانبان خشن و قسی القلب به نام نحریر سپردند، آن مرد ستم پیشه طبق دستور سرکردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیتش ذره ای فروگذاری نکرد. همسرنحریر وی را از این عمل باز داشته و با یادآوری مراتب عبادت، اطاعت و پرهیزگاری امام، شوهرش را از عاقبت شوم اذیت و شکنجه حضرت عسکری علیه السلام ترسانیده، پیوسته سعی میکرد که از فشارهای نحریر بر امام علیه السلام بکاهد؛ اما سخنان وی نه تنها در آن زندانبان زشت سیرت هیچگونه تاثیری نداشت، بلکه وی تصمیم گرفت حضرت امام حسن علیه السلام را به قتل برساند. او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «برکة السباع» و در میان حیوانات درنده و وحشی رها ساخت و هیچگونه تردیدی نداشت که آن حضرت به دست حیوانات وحشی کشته خواهد شد؛ اما بعد از لحظاتی به همراه همکارانش مشاهده کرد که امام عسکری علیه السلام در گوشه ای به نماز ایستاده و حیوانات وحشی گرداگرد حضرت با کمال خضوع و احترام سر به زیر انداخته اند. در اینجا بود که امام را فورا از آن محل بیرون آوردند و به منزلش بردند.

امام عسکری(ع) از سال 254 تا 260 سخت ترین روزهای زندگی اش را زیر نظر سه خلیفه غاصب (معتز و مهتدی و معتمد) گذراند. حضرت پس از ولادت فرزندش حجه بن الحسن(عج) ارواحنافداه فرمود: «ستمگران گمان بردند مرا میکشند تا این نسل را قطع کنند.» این جمله کوتاه نشان میدهد کهه دشمن در پی پیشگیری از ولادت امام دوازدهم حضرت بقیه الله الاعظم(ع) ارواحنافداه بوده؛ ولی سرانجام قدرت خدا آشکار شد و موعود الهیی  علیرغم همه محدودیتها به عرصه گیتی گام نهاد.

خلفایی که همزمان با دوران زندگی امام حسن عسکری(علیه السلام) قدرت را در دست داشتند، عبارتند از:

1-   متوکل بیش از چهارده سال؛ (232- 247)

2-   منتصر (فرزند متوکل)9 ماه؛ (247- 248)

3-   مستعین (فرزند متوکل) سه سال و اندی؛ (248- 252)

4-   معتز (فرزند متوکل) حدود چهار سال؛ (252- 255)

5-   مهتدی 11 ماه؛ (255- 256)

6-   معتمد (فرزند متوکل)23 سال؛ (256- 279)

در زمان این جنایتکاران مظلومیت شیعه فزونی یافت و بسیاری از شیعیان به طرز فجیعی به شهادت رسیدند. شدت ستم چنان بود که خودکامگان گاه پیکرهای پاک شهیدان را نیز آماج بی حرمتیهای خودقرار میدادند. در این زمان کانون تفکرات ناب شیعی حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز پیوسته مورد آزار و اهانت قرار میگرفت. هر چند آن بزرگوار نیز چون پدرگرانقدرش به رعایت احتیاط و تقیه پای می فشرد، ولی شمار جاسوسان به اندازه ای بود که گاه مراعات همه جوانب احتیاط نیز سودمند واقع نمیشد. سبب اصلی این فشارها و سختگیریها علاقه شدید مردم به اهلبیت (علیهم السلام) و نیز روایتهای متواتر در باره قائم بودن فرزند امام عسکری(ع) بود.

-         حضرت 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسیدند. مدت امامتشان 6 سال و عمر شریفشان 28 سال بود، در سال 260 ه.ق به شهادت رسیدند و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدر بزرگوارشان به خاک سپرده شدند.    (رحمت الله علیه)